صفحه ٢٧

بار دوم، شروع به تیراندازى کردند، باز امام (علیه السلام) ما را به خویشتن دارى دعوت کرد.
بار سوم که تیرباران را آغاز کردند و از امام (علیه السلام) دستور خواستیم، فرمود: «اینک جنگ گواراست، به آن ها حمله کنید!» لشکر امام (علیه السلام) حمله کردند و آن ها را تارومار ساختند.
قیس بن سعدبن عباده مى گوید: هنگامى که امام (علیه السلام) در مقابل خوارج قرار گرفت، فرمود: «آن کس که عبدالله بن خبّاب را کشته است، معرفى کنید تا قصاص شود!» (آن بى شرمان خیره سر) گفتند: «همه ما قاتل او هستیم».
امام (علیه السلام) فرمود: «به خدا سوگند! این اعترافى که آن ها کردند، اگر همه اهل دنیا به قتل یک نفر این چنین اعتراف کنند، درخور اعدام اند!».(1)
3. هنگامى که خوارج به لشکر امام (علیه السلام) حمله ور شدند، آن حضرت به یاران خود فرمود: «به آن ها حمله برید! به خدا سوگند از شما حتى ده تن نیز کشته نمى شوند و از آنان ده تن نیز به سلامت نخواهند ماند».
جالب این که همین گونه شد و از یاران امام (علیه السلام) فقط نُه تن کشته شدند و از خوارج تنها هشت یا نُه تن توانستند فرار کنند.
4. از آن جا که داستان خوارج، در روح پاک و ملکوتى امام (علیه السلام) بسیار اثر گذاشت و محیط کشور اسلامى را نیز به شدت آلوده ساخت، امام (علیه السلام) بارها وبارها در همین خطبه هاى نهج البلاغه از آن ها سخن مى گوید و با منطق گویا وپرمغز خود، خطوط انحرافى آن ها را روشن مى سازد، مبادا دیگران در آن زمان یا اعصار دیگر گرفتار چنین تفکّراتى بشوند؛ چراکه این طرز تفکّرِ قشرىِ آمیخته با جهل ولجاجت، در هر عصر و زمانى، طرفدارانى، هر چند اندک دارد.