صفحه ٨٧

امروز، «آنارشیسم» و بى حکومتى جاى آن را بگیرد و محاکم و دادگاه ها نیز از میان برداشته شود، چراکه در همه آن ها انسان ها به داورى مى پردازند.
آنها مى خواستند به پندار خود «توحید حاکمیت الله» را زنده کنند و از شرک نجات یابند، ولى براثر نادانى و تعصّب و جهل در پرتگاه هرج ومرج و نفى داورى و حکمرانى بر جوامع انسانى سقوط کردند و گرفتار توهّمات کودکانه اى شدند که براى حفظ توحید باید هرگونه داورى و حکمرانى را نفى کنند، ولى هنگامى که دیدند براى گروه خودشان سرپرست و امیرى لازم است، به باطل بودن این توهّم پى بردند، هر چند لجاجت که از نتایج جهل و نادانى است به اجازه بازگشت نداد!
امّا خوشبختانه گروه عظیمى از آنان با سخنان بیدارگر امام (علیه السلام) در میدان جنگ نهروان بیدار شدند و توبه کردند و به سستى افکارشان پى بردند.
به هر حال امام (علیه السلام) در این خطبه بر این نکته تأکید مى کند که بدون شک، حاکم و قانون گذار و تشریع کننده اصلى احکام، خداست؛ حتّى اجازه داورى وحاکمیت بر مردم نیز باید ازسوى او صادر شود، ولى این بدان معنا نیست که خداوند خودش در دادگاه ها حاضر مى شود و در میان مردم داورى مى کند، یا رشته حکومت بر مردم را خود در دست مى گیرد و فى المثل به جاى رئیس جمهور و امیر و استاندار عمل مى کند و یا فرشتگان خود را از آسمان ها براى این کار مبعوث مى دارد!
این سخن واهى و نابخردانه اى است که هرکس اندک شعورى داشته باشد، آن را بر زبان جارى نمى کند، ولى متأسّفانه خوارج لجوج و نادان، طرفدار این سخن بودند و لذا با على (علیه السلام) مخالفت کردند و گفتند: چرا مسئله حکمیت را پذیرفته اى؟!
بعضى از شارحان نهج البلاغه گفته اند: خوارج مدعى بودند که حکمیت اجازه