صفحه ٥٨٢

مى دهد»؛ (أَوَ لَمْ یُبَایِعْنِی بَعْدَ قَتْلِ عُثْمَانَ؟ لاَ حَاجَةَ لِی فِی بَیْعَتِهِ! إِنَّهَا کَفٌّ یَهُودِیَّةٌ، لَوْ بَایَعَنِی بِکَفِّهِ لَغَدَرَ بِسُبَّتِهِ(1)).
تشبیه دست او به دست یهودى اشاره روشنى به خیانت هاى مروان است که درواقع از پدر خائنش «حَکَم» به ارث برد؛ حکم همان کسى است که به دلیل جاسوسى براى مشرکان، و استهزا و سُخریه پیغمبر اکرم (صلی الله علیه و آله) به طائف تبعید شد و حتّى شفاعت هاى عثمان که فرزند برادر او بود، در عصر خلیفه اوّل و دوم مؤثّر نیفتاد و همچنان به صورت تبعید در طائف ماند و هنگامى که عثمان به خلافت رسید نخستین کار زشتى که انجام داد و مردم بر او ایراد گرفتند، آزاد کردن حَکَم بن أبى العاص و بازگرداندن او به مدینه بود.
بدیهى است شخصى که یک روز با على (علیه السلام) بیعت مى کند بیعتى که حتّى در میان مردم جاهلیّت محترم بود و کمى بعد، بیعت خود را مى شکند و آتش جنگ «جمل» را بر پا مى کند، بیعتش ارزش و اعتبارى ندارد؛ اگر بار دیگر هم بیعت کند، تا فرصتى به دست آورد، به بیعت خود پشت مى کند و تعهّدات خویش را زیر پا مى گذارد؛ او همیشه تابع هوى وهوس خویش بوده و عزّت و آبرو و شرف انسانى و تعهّدات شرعى و اخلاقى براى او الفاظى بى محتواست!
سپس امام (علیه السلام) سه پیشگویى درباره مروان و دودمان او مى کند؛ نخست مى فرماید: «بدانید او حکومت کوتاهى خواهد داشت همچون مقدار زمانى که