صفحه ٦١

جنگ هاى سه گانه معروفى که در بصره و صفّین و نهروان رخ داد و گروه زیادى را به کام مرگ فرستاد ـ که در میان آن ها افراد ساده دلِ بسیارى بودند ـ نمونه هاى روشنى از سوءِ استفاده شیّادان از شبهه، براى پیشرفت مقاصدشان محسوب مى شود.
داستان اشک ریختن بر کشته شدن عثمان و استفاده از پیراهن خونین او براى بسیج مردم، حتّى ازسوى کسانى که دستِ خودشان به خون عثمان آلوده بود وسپس تحریک «اُمّ المؤمنین» و سوار کردن او بر شتر و کشاندن حرم پیامبر (صلی الله علیه و آله) به میدان جنگ، نمونه زنده این معناست.
برافراشتن قرآن ها بر سر نیزه و شعار تسلیم بودن دربرابر فرمان آن، هرچه باشد وجلوگیرى از خون ریزى و برادرکشى، شبهات دیگرى بود که جنگ صفّین را به نتیجه دردناکى کشاند.
عمق فاجعه شبهه آنگاه ظاهر مى شود که قاتل عمّار را به دلیل بودن او در لشکریان امام (علیه السلام)، حضرت على (علیه السلام) معرّفى کنند و قاتلان شامى را تبرئه سازند! و بدین ترتیب، حدیث معروفِ نبوى «یا عمّار! تَقْتُلُکَ الْفِئَةُ الْباغیَةُ؛ تو را گروه ستمگر خواهد کشت»، را که دلیل روشنى بر ستمگرى و فساد دستگاه معاویه بود، به نفع آنان تفسیر کنند.
در نهروان نیز، یک عدّه به ظاهر قاریان قرآن و نماز شب خوان هاى داغِ سجده به پیشانى بسته، با شعار فریبنده «لا حُکْمَ اِلّا للهِِ؛ حکمیّت تنها از آنِ خداست»، چنان بازار شبهه را داغ کردند که گروه عظیمى از بى خبرانِ غافل را به کام مرگ فروبردند، مرگى که پایانش دوزخ و جهنّم بود!
در دنیاى فریبکار امروز، وضع از این هم بدتر است؛ شعارهاى بسیار زیبا وجالب، مانند شعار آزادى و برابرى انسان ها و حکومت مردم بر مردم و احیاى