صفحه ٣٨٢

(این سخن بود که «مغیرة بن شعبه» را که خود مرد منحرفى بود چنان ناراحت ساخت که نه تنها معاویه را تکفیر کرد، بلکه او را از کافرترین مردم شمرد!).
ابن ابى الحدید پس از نقل این سخن به تجزیه و تحلیل کارهاى معاویه مى پردازد و زندگى اَشرافى و طاغوتى او را ترسیم مى کند و خلاف کارى هاى او را یکى بعد از دیگرى برمى شمرد، به گونه اى که براى هر ناظرِ بى طرف، تردیدى در فسادِ معاویه ازنظر اعتقاد و عمل، باقى نمى ماند و شاهد روشنى براى گفتار امام (علیه السلام) در خطبه مورد بحث است که مبارزه با او را در اولویّت قرار مى دهد.
ازجمله این که مى گوید: «بعضى از اعمال معاویه، که آشکارا مخالف عدالت بودند ازقبیل: پوشیدن حریر؛ استعمالِ ظروفِ طلا و نقره؛ جمع آورى غنائم براى خود؛ اجرا نکردن حدود و مقررّات اسلام درباره اطرافیان و کسانى که مورد علاقه اش بودند؛ ملحق کردن زیاد به خود و او را برادر خود خواندن؛ با این که پیغمبر (صلی الله علیه و آله) فرموده بود: «أَلْوَلَدُ لِلْفِرَاشِ وَ لِلْعَاهِرِ الْحَجَرُ؛ فرزند به همسر ملحق مى شود و سهم زناکار سنگسار شدن است»؛ کشتن «حُجْر بن عدى» و یاران پاک او؛ توهین به ابوذر و او را سوار بر شتر برهنه کردن و فرستادنش به مدینه؛ ناسزا گفتن به امیرمؤمنان على (علیه السلام) و امام حسن (علیه السلام) و ابن عباس بر روى منابر؛ ولیعهد قرار دادن یزید شراب خوار و قمارباز و... همه و همه دلیل بر کفر و الحاد اوست!
ابودرداء مى گوید: «به معاویه گفتم: از پیغمبر (صلی الله علیه و آله) شنیدم که هرکس از ظرف طلا و نقره بیاشامد آتش جهنم درونش را فرا خواهد گرفت»؛ معاویه گفت: «أمَّا أَنَا فَلا أرَى بِذلِکَ بَأْسآ؛ امّا من براى آن ایرادى نمى بینم».
ابودرداء پاسخ داد: عجبا! من از پیامبر (صلی الله علیه و آله) نقل مى کنم او رأى شخص خود را اظهار مى کند! من دیگر در سرزمینى که تو هستى نخواهم ماند.(1)