صفحه ٣٨

مسلمانان راستین، تنها نقطه امیدشان على (علیه السلام) بود. آرى او بود که در آن هنگام قیام به امر کرد و اسلام و مسلمانان را از خطر پراکندگى و بازگشت به عقب، رهایى بخشید.
البتّه منافاتى بین تفسیرهاى سه گانه مذکور نیست، و ممکن است همه آن ها در تعبیرهاى جامع و پرمحتواى مورد بحث، جمع باشد.
تعبیر به «کُنْتُ أَخْفَضَهُمْ صَوْتآ»، ممکن است اشاره به تواضع امام (علیه السلام) با آن همه پیروزى و موفّقیت باشد، و یا اشاره به این که من هرگز اهل تظاهر وجاروجنجال نبوده ام و یا اشاره به این که من در همه حال ثابت قدم بوده ام؛ زیرا سر وصدا وجار و جنجال، کار افراد ضعیف و ناتوان است.
به همین دلیل، به دنبال آن، جمله «وَأَعلاَهُمْ فَوتآ» آمده که به معناى «پیشى گرفتن بر دیگران» است؛ پیشى گرفتن در ایمان و هجرت، پیشى گرفتن در مبارزه و جهاد، و پیشى گرفتن در همه فضایل اخلاقى.
جمله «فَطِرْتُ بِعِنانِها وَاسْتَبْدَدْتُ بِرِهَانِها» نیز تأکیدى بر همین مطلب است، به ویژه این که «فَاء تَفریْعَ» در ابتدا به صورت نتیجه برنامه هاى پیشین آمده است، یعنى من بر مرکب پیروزى سوار شدم و گوى سبقت را از دیگران ربودم، و این به دلیل آن بود که لحظه اى سستى به خود راه ندادم، از حوادث بزرگ نهراسیدم، فرصت ها را از دست ندادم و در عین حال جار و جنجال به راه نینداختم.
حضرت در جمله بعد، خود را به کوه عظیمى تشبیه مى کند که هرگز تندبادها و طوفان ها نمى توانند آن را از جا حرکت دهند.
جالب این که نخست مى فرماید: «قواصف، آن را حرکت نمى دهد» سپس مى افزاید: «عواصف، آن را ریشه کن نمى سازد».
و این به دلیل آن است که قواصف به معناى «تندبادهاى شکننده» است وعواصف به معناى «بادهاى بسیار سریعى که اشیا را با خود مى برد» و این