صفحه ٢٤٨

به فرماندهى «اشتر» درگیرى مختصرى پیدا کرد. ابوالاعور کوتاه آمد و خود را کنار کشید، و بعد خود را به شریعه فرات یعنى محلى که به آب نزدیک بود رساند و آن جا را در اختیار گرفت و یاران على (علیه السلام) را از آب منع کرد و این در محلى به نام «قِنَّسْرین» در کنار صفّین واقع شد.
هنگامى که خبر به امیرمؤمنان على (علیه السلام) رسید «صعصعة بن صوحان» را فراخواند و فرمود: نزد معاویه برو و بگو که ما این مسیر را براى رسیدن به تو پیموده ایم، و پیش از اتمام حجّت مایل نیستیم با شما جنگ را آغاز کنیم، اما تو لشکر خود را فرستاده اى و جنگ را (در کنار شریعه فرات) آغاز کرده اى و میان مردم و آب حائل شده اى. شریعه را رها کن و آب را آزاد بگذار تا درباره مشکلى که میان ما و شماست بیندیشیم، و اگر دوست دارى هدف اصلى را رها کنى ومردم بر سر آب با یکدیگر بجنگند تا هرکس پیروز شد آب را در اختیار بگیرد، چنان کنیم!
«صعصعه» این پیام را براى معاویه برد، معاویه با یارانش به مشورت پرداخت، بعضى به او توصیه کردند که شریعه را همچنان در اختیار بگیر و آن ها را از آب بازدار، ولى «عمروبن عاص» به او گفت: آب را آزاد بگذار، چراکه من مى دانم لشکر على هرگز اجازه نخواهند داد تو سیراب باشى و آن ها تشنه بمانند. ولى معاویه نظر موافقان نگه داشتن شریعه را ترجیح داد.
هنگامى که امام (علیه السلام) از این ماجرا باخبر شد این خطبه پرشور را که پر از نکات زیباى ادبى، و در نهایت فصاحت و بلاغت است ایراد کرد و یاران خود را براى بازپس گرفتن شریعه فرات به حرکت درآورد. آن ها با یک حمله شجاعانه لشکر معاویه را عقب راندند و شریعه فرات را براى همه آزاد کردند!
بخش اوّل این خطبه به این حقیقت اشاره مى کند که اگر انسان، با شجاعت به میدان حوادث نرود و حق خود را نگیرد باید تن به ذلّت تسلیم شدن دربرابر ظلم