صفحه ٢١٥

حالى که هنوز آمادگى کامل براى نبرد با سپاه شام حاصل نبود. هنگامى که این خبر به امام (علیه السلام) رسید کار آن ها را پسندید، و با پیوستن تمام سپاهیان به یکدیگر، به سوى دشمن حرکت کردند.
قابل توجّه این که واژه «ملطاط» چه از ریشه «مَلْط» باشد، چه از ریشه «لطّ»، در این جا به معناى ساحل فرات است. آرى، امام (علیه السلام) مسیر راه را به آن ها نشان داد که از ساحل فرات پیش بروند، چون شام در طرف شمال بود و فرات نیز از شمال به جنوب مى آمد، به این وسیله لشکریان، هم ازنظر آب و نیاز به سایه درختان به زحمت نمى افتادند، هم راه را گم نمى کردند و هم پیدا کردن آن ها براى گروهى که از عقب مى آمدند مشکل نبود، و به این ترتیب پیمودن این راه چندین فایده داشت.
تعبیر از آب فرات به «نطفه» به گفته سیّد رضى؛ از تعبیرات عجیب وشگفت انگیز است، این واژه طبق گفته جمعى از ارباب لغت به معناى آب صاف است و به گفته بعضى به معناى آب جارى است، و در هر حال مى تواند اشاره به گوارا بودن آب فرات و خالى از املاح بودن آن باشد، هر چند ظاهر آن کمى کدر است اما چند ساعتى که در گوشه اى بماند کاملا شفّاف و گوارا مى شود.
در این جا سیّد رضى؛ سخنى دارد که ناظر به بحث هاى بالاست، مى گوید:
«یعنی ـ علیه السلام ـ بِالملْطاطِ هاهنا ـ السّمْتَ الذی أمرهم بلزومه، وهو شاطِیءُ الفراتِ، ویقال ذلک أیضآ الشاطیء البحرِ، و أصلُه ما استوى من الأرض، ویعنى بالنطفُة ماء الفرات، وهو من غریب العبارات وعجیبها؛ منظور امام (علیه السلام) از «ملطاط» آن سمتى است که دستور داد از آن جدا نشوند و آن ساحل فرات بود وبه ساحل دریا نیز ملطاط گفته مى شود و در اصل به معناى زمین صاف است، ومنظور امام (علیه السلام) از نطفه در این جا آب فرات است و این از تعبیرات جالب وشگفت انگیز است».