صفحه ١٨٤

میدان صفّین شود، به پیشگاه خداوند چنین عرضه داشت: «بارالها! من از رنج ومشقّت این سفر و بازگشت پراندوه از آن و مواجه شدن با منظره ناخوشایند در خانواده و مال و فرزند، به تو پناه مى برم»؛ (أللَّهُمَّ إِنَّی أَعُوذُ بِکَ مِنْ وَعْثَاءِ(1) السَّفَرِ وَکَآبَةِ(2) آلْمُنْقَلَبِ(3) وَسُوءِ آلْمَنْظَرِ فِی آلْأَهْلِ وَآلْمَالِ وَآلْوَلَدِ).
درواقع آنچه فکر یک مسافر را به خود مشغول مى کند سه چیز است که امام (علیه السلام) در این جا به هر سه اشاره فرموده است:
نخست مشکلات سفر است که با تعبیر «وَعْثاءِ السَّفَر» به آن اشاره شده است. دوم چگونگى بازگشت است که آیا انسان پیروزمند و با دست پر بازمى گردد و یا شکسته حال و با دست خالى؟ که با تعبیر «وَکَآبَةِ الْمُنْقَلَبِ» به آن اشاره شده، وسوم نگرانى هاى مربوط به خانواده و خانه و اموال که با تعبیر «سُوءِ الْمَنْظَرِ فِی الْأَهْلِ وَالْمَالِ وَالْوَلَدِ» ذکر شده است.
امام (علیه السلام) از تمام این مشکلات و امور نگران کننده به خدا پناه مى برد، و حلّ همه آن ها را از خدا مى خواهد.
سپس به نکته اى اشاره مى فرماید که مایه دلگرمى دعاکنندگان و متوسّلان به درگاه خداست، عرض مى کند: «خداوندا! تو در سفر همراه مایى، و براى بازماندگان ما در وطن، سرپرست و نگاهبانى، و جمع میان این دو را هیچ کس جز تو نمى تواند داشته باشد»؛ (أَللَّهُمَّ أَنْتَ الصَّاحِبِ فِی السَّفَرِ، وَأَنْتَ آلْخَلِیفَةُ فِی آلْأَهْلِ، وَلاَیَجْمَعُهُما غَیْرُکَ).