صفحه ١٦١

براى دیگران مى شد که اسیران را به اصطلاح، بخرند و آزاد کنند، و بعد هم حق بیت المال را نپردازند، ثانیآ بخشش هاى عثمان از حقوق بیت المال در اذهان تداعى مى شد و چهره واقعى حکومت على (علیه السلام) که دفاع از حقوق بیت المال بود دگرگون مى گشت.
عجیب این که یکى از دوستان «مصقله» به او پیشنهاد کرد که من باقى مانده بدهى تو را از اقوامت جمع آورى مى کنم و به امام (علیه السلام) مى پردازم. او مخالفت کرد و گفت: اگر عثمان یا معاویه طرف حساب من بودند این مبلغ را به من مى بخشیدند، همان گونه که به دیگران اموال زیادى را از بیت المال بخشیدند.
این ها همه نشان مى داد که شاید او از اوّل قصد جدّى براى پرداخت بدهى خود نداشت، و از نامه چهل و سوم نهج البلاغه به خوبى استفاده مى شود که او عملا پیرو مکتب عثمان بود. به همین دلیل قسمتى از بیت المال را در میان اقوام وبستگان خود بذل و بخشش کرد! و در یک کلمه، او ازنظر فکرى و عملى از قماش معاویه بود نه شایسته دستگاه امیرمؤمنان على (علیه السلام) و شاید پیش از آن که به مقام برسد مرد صالحى بود ولى مانند بسیارى از افراد کم ظرفیت پس از رسیدن به مقام مسیر خود را تغییر داد و دنیاپرستى بر او غلبه کرد.
و به همین دلیل عدالت امام (علیه السلام) را تحمّل نکرد و سرانجام به هم فکران خود یعنى معاویه و هم دستانش پیوست و امام (علیه السلام) درباره او جمله هاى مورد بحث را فرمود که اگر مى ماند ما به او مهلت مى دادیم و حق بیت المال را عندالقدرة والاِستطاعة از او مى گرفتیم.(1)
از آنچه گفته شد روشن مى شود که اسیران مزبور اسیران مسلمان نبودند.