صفحه ٨٤

به هر حال این تعبیرات دردآلود و رنج آور، نشان مى دهد که امام (علیه السلام) در چه شرایط سختى قرار داشته است، اگر فرمان حمله مى داده مخالفت مى کردند ومى گفتند: داورى قرآن را بپذیرید، اگر مسئله داورى را مطرح مى فرموده، ایراد مى کردند که چرا تسلیم دشمن شدید؟
هرکدام نوایى مى نواختند و هر یک هوا و هوسى در سر مى پروراندند، و کار به جایى رسید که آگاه ترین و مدبرترین پیشوایان جهان، بعد از پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) را به ضعف تدبیر متهم کردند، و این نبود مگر به دلیل وجود گروهى از پیروان ضعیف و ناتوان و ناصالح.
چرا و چگونه این چنین شد؟ گویى خدا مى خواهد با این رهبر بزرگ همگان را بیازماید.
و در پایان این بخش، امام (علیه السلام) شکایت به درگاه خدا مى برد و عرض حاجت به پیشگاه او مى کند، عرضه مى دارد: «خداوندا! طبیبان این درد سخت و جانکاه، خسته شده اند و کشندگان آب از چاه (براى آبیارى این زمین بى حاصل) درمانده گشته اند»؛ (اللَّهُمَّ قَدْ مَلَّتْ أطِبَّاءُ هَذَا الدَّاءِ الدَّوِیِّ(1)، وَکَلَّتِ(2) النَّزْعَةُ(3) بِأَشْطَانِ(4) الرَّکِیِّ(5)).
چه تعبیر گویا و رسا و در عین حال سوزناکى! هنگامى که بیمارى سخت ولاعلاجى در جان کسى مى ریزد و طبیب حاذق هر دارویى مى دهد اثر نمى کند، سخت خسته و ملول مى شود، همچنین کشاورزانى که با زحمت و تلاش فراوان