صفحه ٥١٧

آن ها یک جا جمع نمى شود. به هرکدام برسى، دیگرى را از دست خواهى داد، واین هشدارى است به همه انسان ها، که به نعمت هاى دنیا دل نبندند، و دل در گروى آن ها ننهند، تعبیر به «وَلا یَحْیَا لَهُ أَثَرٌ ...» اشاره به این است که اگر انسان آثارى از خود به یادگار مى گذارد ـ خواه آثار علمى باشد یا بناهاى خیر وعام المنفعه ـ حتماً به خاطر آن، نیروهایى از فکر و جسم خود را از دست مى دهد.
و تعبیر «لا تَقُومُ لَهُ نَابِتَةٌ ...» مى تواند اشاره به موهبت فرزندان و نوه ها باشد، که هر زمان آن ها رشد و نمو مى کنند خویشاوندان بزرگ تر او به تدریج از دست مى روند، و ممکن است اشاره به هرگونه نمو و رویشى باشد، مثلاً انسان در گوشه اى از باغ خود نهال هاى تازه اى پرورش مى دهد، در حالى که در گوشه دیگر درختان کهن یکى پس از دیگرى پژمرده یا خشک مى شوند.
و در پایان این بخش مى فرماید: «(و از همه مهم تر این که) اصول و ریشه هاى ما درگذشتند، و ما فروع و شاخه هاى آن ها هستیم، آیا شاخه بعد از رفتن ریشه، بقایى دارد؟»؛ (وَقَدْ مَضَتْ أُصُولٌ نَحْنُ فُرُوعُهَا، فَمَا بَقَاءُ فَرْعٍ بَعْدَ ذَهَابِ أَصْلِهِ!).
اشاره به این که پدران و نیاکان ما همگى رفتند و در طریق فنا گام نهادند، بنابراین، ما نباید انتظار بقا داشته باشیم؛ زیرا فرع زائد بر اصل غیر ممکن است. درنتیجه دیر یا زود باید جاى خود را به آیندگان بسپاریم.

نکته
دنیا و هزاران آفت

امام (علیه السلام) در این بخش، ترسیم بسیار دقیق و ظریفى از دنیا کرده است.
آرى! دنیایى که در آن زندگى مى کنیم دورنمایى دارد که با منظره آن بسیار متفاوت است، دورنمایى از کاخ ها، ثروت ها، نعمت ها، زیبایى ها و شادى ها، اما