صفحه ٢٦٤

ولى این کار که انسان امر به معروف کند و خود تارک آن باشد و نهى از منکر کند و خود عامل آن باشد، نوعى نفاق آشکار است و منافق، شایسته لعن و نفرین و سرزنش و مجازات است.
و به تعبیر دیگر دوگانگى ظاهر و باطن که سبب فریب مردم مى شود و روح نفاق است از بدترین صفاتى است که انسان را گرفتار حقیقت لعن که همان دورى از خداوند و رحمت اوست مى گرداند.

نکته
شکایت امام (علیه السلام) از اهل زمان!

از مسائل بسیار ناگوار تاریخ اسلام، این است که على (علیه السلام) به جاى این که بعد از پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) زمامدار اسلام شود، تا شرق و غرب را زیر پرچم اسلام قرار دهد و اسلام را براى آینده نیز بیمه کند، در زمانى تکیه بر حکومت اسلامى فرمود که غالب مردم براثر نابسامانى هاى دوران خلفا ـ به خصوص زمان عثمان، که ارزش هاى اسلامى به دست فراموشى سپرده شده بود و اموال بیت المال و مقام ها در اختیار غارتگران آل امیه و آل مروان قرار داشت ـ از عدالت و زهد اسلامى منحرف شده بودند؛ غالباً به مال و ثروت مى اندیشیدند و به پست و مقام؛ وصاحبان زر و زور صحنه جامعه اسلامى را تحت سیطره خود قرار داده بودند، وبسیارى از ارزش هاى جاهلى زنده شده بود.
امام (علیه السلام) در چنین زمان نامساعدى دامن همّت به کمر زد و به مبارزه براى احیاى ارزش هاى اسلام و سنّت هاى پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) و خاموش کردن نعره هاى جاهلیّت نوین، برخاست.
گاه با تشویق و تبشیر، گاه با انذار و سرزنش، گاه با مرور تاریخ عصر پیامبر (صلی الله علیه و آله) و مقایسه آن با وضع موجود، و گاه با استمداد از تاریخ انبیاى پیشین و مجازات هاى اقوام سرکش و گنهکار گذشته، به آن ها هشدار مى داد.