صفحه ٣١٤

مى کردند و مردان، آن ها را دست به دست بر دوش مى بردند و با سرانگشتان نگاه مى داشتند (گویى از گرفتن تابوت آن ها با تمام دست خود نفرت و وحشت داشتند) آیا ندیدید کسانى را که آرزوهاى دراز داشتند و کاخ هاى (رفیع و) استوار بنا کردند و اموال فراوانى گرد آوردند، چگونه خانه هایشان گورستان شد و آنچه جمع کرده بودند بر باد رفت (و از چنگشان خارج گشت)؟ اموالشان به دست وارثان افتاد و همسرانشان در اختیار دیگران قرار گرفتند(و از همه اسفناک تر این که) نه مى توانند چیزى بر حسناتشان بیفزایند و نه از گناهان خود توبه کنند!

شرح و تفسیر
دیدى چه سان مرگ بر آن ها فرود آمد؟

امام (علیه السلام) در این بخش از کلمات پرمعناى خود در این خطبه به همگان هشدار مى دهد که این زندگى به هر حال پایان مى گیرد و دیر یا زود ـ که در هر حال زود است ـ باید از این جهان رخت بربست و به سراى جاویدان عزیمت کرد ودربرابر اعمال خویش، قرار گرفت؛ مى فرماید:
«به خدا سوگند! این را که مى گویم جدّى است نه شوخى و بازى، واقعیت است، نه دروغ، و آن این که چیزى جز مرگ (در پایان کار) نیست (همان مرگى که) منادى اش بانگ خود را به گوش (همگان) رسانده و ساربانش با آواز حدى (همه را) به سرعت پیش مى برد»؛ (فَإنَّهُ وَاللهِ الْجِدُّ لا اللَّعِبُ، والْحَقُّ لا الْکَذِبُ. وَمَا هُوَ إلاَّ الْمَوْتُ أَسْمَعَ دَاعِیهِ(1)، وَأَعْجَلَ حَادِیهِ(2)).