صفحه ٢٧٨

گفت: من چگونه مى توانم از آن استفاده کنم؟ گفتند: عثمان مى گوید که این از مال شخصى من است و به خدا سوگند! حرام به آن راه نیافته است. ابوذر نپذیرفت و گفت: من از غنى ترین مردم هستم و خداوند مرا به ولایت على بن ابى طالب و خاندانش (علیهم السلام) غنى فرموده است، مال را برگردانید و به او بگویید که من نیازى ندارم و داور میان من و او خداست.(1)
سرانجام عثمان از انتقادهاى ابوذر از خلاف کارى هاى بى حسابش به تنگ آمد و با اطرافیانش مشورت کرد و نظر دادند که او را از مدینه تبعید کنند.
ابوذر پیشنهاد شام و عراق را کرد ولى هیچ کدام را نپذیرفتند چون مى دانستند شورش به پا مى شود، سرانجام او را به نقطه بسیار بد آب و هوایى در اطراف مدینه به نام ربذه(2) تبعید کردند و او در آن سرزمین بى آب و علف جان سپرد، حتى کفنى براى دفن شدن نداشت تا این که گروهى به همراهى مالک اشتر از آن جا عبور مى کردند تنها دختر و همسفر ابوذر که بر سر راه نشسته بود آنان را خبر کرد، آمدند کفن گران بهایى بر او پوشاندند و عبدالله بن مسعود، صحابى بزرگوار پیامبر (صلی الله علیه و آله) بر او نماز خواند و با احترام تمام او را به خاک سپردند.(3)

2. ابوذر و اشتراکیّت (سوسیالیسم)
جمعى از متعصبین به دلیل علاقه به معاویه و بنى امیه و یا علاقه بیش از حد به عثمان سعى کرده اند شخصیت ابوذر را زیر سوال ببرند زیرا اگر بخواهند ابوذر را مرد خدا و یا راستگوترین فرد روى زمین بدانند و عثمان را به عنوان خلیفه