صفحه ٧٩

خطبه در یک نگاه
براى پى بردن به عمق محتواى خطبه، باید نگاهى به شأن ورود آن کرد. این سخن مربوط به جنگ صفّین است که امام (علیه السلام) مردم را از قبول پیشنهاد حکمیّت نهى کرده بود و سپس آن ها را به قبول آن دعوت کرد، ماجرا از این قرار بود که عمروعاص در آستانه شکست لشکر شام، حیله اى اندیشید ودستور داد قرآن ها را بر سر نیزه ها کرده و اصحاب و یاران على (علیه السلام) را دعوت به حکمیّت قرآن کنند؛ گروه زیادى از ساده لوحان، فریب خورده و دست از جنگ برداشتند، پیشنهاد شامیان را پذیرفتند و براى بررسى حکم قرآن درباره سرنوشت جنگ، اصرار کردند، که یک نفر از لشکر امام (علیه السلام) به عنوان حَکَم پذیرفته شود و یک نفر از لشکر شام. حتّى امام (علیه السلام) را تهدید کردند که «إنْ لَمْ تَفْعَلْ قَتَلْنَاکَ کَمَا قَتَلْنا عُثْمَانَ؛ اگر این پیشنهاد را عمل نکنى تو را مى کشیم همان گونه که عثمان را کشتیم».
امام (علیه السلام) که به خوبى مى دانست این دام خطرناکى است که بر سر راه آن ها گذاشته شده با این کار مخالف بود و اصرار بر ادامه نبرد داشت؛ ولى به حکم اجبار، تن به مسئله حکمیّت داد و همین امر سبب شد که بعضى از ساده لوحان به امام (علیه السلام) خرده گیرند که چرا ابتدا ما را از این کار نهى کردى، سپس به آن امر مى کنى؟
این خطبه پاسخى است به این ایراد و براى تکمیل پاسخ، امام (علیه السلام) به چند نکته اشاره مى کند:
نخست مى فرماید: این نتیجه کار خود شماست که از امام و پیشوایتان پیروى نکردید؛ اگر به دستور من عمل مى کردید و جهاد را ادامه مى دادید، امروز در این تنگنا گرفتار نبودید.
سپس امام (علیه السلام) نقطه هاى ضعف آن ها را که منجر به این مشکل عظیم شده، بیان مى کند.