صفحه ١٧٤

بودند حکم خود را زودتر از این مدت صادر کنند، مانعى ندارد، و اگر یکى از آن ها از دنیا برود، امیر گروه او فرد دیگرى را به جاى او نصب کند.(1)

2. گفت وگوى منطقى امام (علیه السلام) با خوارج
در حدیثى آمده است که امیرمومنان على (علیه السلام) عبدالله بن عباس را به سوى لشکر خوارج که چندان با او فاصله نداشتند فرستاد تا تحقیق کند که آن ها چه مى خواهند؟ و دلیل مخالفتشان چیست؟ آن ها در پاسخ گفتند: اى ابن عباس! ما ایرادهایى به پیشواى تو داریم که همه آن ها کفرآمیز، خطرناک و سبب آتش دوزخ است :
نخست این که: او نام خود را به عنوان امیرالمومنین از صلح نامه محو گردانید، سپس صلح نامه را میان خود و معاویه تنظیم کرد، اگر او امیرالمومنین نیست، ما از مومنانیم بنابراین دلیلى ندارد که او امیر ما باشد.
دوم این که: او درباره موقعیت خودش تردید داشت زیرا به حکمین گفت : درست بنگرید، اگر معاویه سزاوارتر به خلافت است او را تثبیت کنید و اگر من اَوْلى هستم مرا تثبیت کنید، اگر او درباره خود شک داشته باشد ما شکّ شدیدترى خواهیم داشت.
سوم: او حکمیّت را به غیر خود سپرد در حالى که ما خود او را از همه صالح تر براى این کار مى دانیم.
چهارم: او افراد را داور در دین خدا قرار داد در حالى که (داورى مخصوص خداست و) او چنین حقّى نداشت.
پنجم این که: در جنگ جمل پس از پیروزى، اموال و اسلحه دشمن را در میان ما تقسیم کرد، ولى زنان و فرزندانشان را به اسارت نگرفت.