صفحه ٢١١

ندارد بلکه از صفات او هم چیزى نمى دانیم و به تعبیر دیگر، قائل به تعطیل معرفت الله شدند. گروهى راه افراط را پیش گرفته و قائل به تفویض شدند و گروهى نیز راه تفریط را پیش گرفته و قائل به جبر شدند.
ائمه هدى (علیهم السلام) خود را «نُمْرقه وسطى» یعنى گروه معتدل و دور از افراط و تفریط معرفى مى کردند که تندروان باید به سوى آن ها بازگردند و کندروان باید خود را به آن ها برسانند: «نَحْنُ النُّمْرُقَةُ الْوُسْطى بِها یَلْحَقُ التّالِی وَإلَیْها یَرْجِعُ الْغالِی».(1)

2. دست خدا با جماعت است
در خطبه مورد بحث تأکید بر همگامى و همراهى با «سواد اعظم» یعنى جمعیّت عظیم مسلمین و پرهیز از هرگونه تک روى شده است و با صراحت مى فرماید: «یَدُ اللهِ مَعَ الْجَمَاعَةِ؛ دست خدا با جمعیّت است».
هر زمان مسلمانان، متفق و متحد بوده اند داراى قدرت و عظمت و شوکت بوده اند و هر زمان که تفرقه و نفاق در میان آن ها افتاد ذلیل و خوار و بى مقدار شدند.
جدا شدن از توده هاى جمعیّت مسلمین، و به تعبیر دیگر انزواى اجتماعى، یکى از انحرافات فکرى و اعتقادى و عقیدتى است، افراد منزوى به زودى گرفتار تخیلات خودبرتربینى مى شوند و چنین مى پندارند که موجودى برترند و مردم باید دربرابر آن ها تعظیم کنند و چون چنین عکس العملى از مردم نمى بینند آتش بدبینى و سوءظن و کینه و عداوت در دل آن ها روشن مى شود و به همین دلیل گاهى به انتقام جویى و کشتن افراد بى گناه و صدمه زدن به سرمایه هاى اجتماعى رو مى آورند و گاه ادعاى نبوت، امامت یا نیابت از حضرت مهدى (علیه السلام) را مطرح مى کنند و سرچشمه نفاق و اختلاف مى شوند.