صفحه ٣٣٩

بخش چهارم
منها: وَإنَّمَا الدُّنْیَا مُنْتَهَى بَصَرِ الْأَعْمَى، لا یُبْصِرُ مِمَّا وَرَاءَهَا شَیْئاً، وَالْبَصِیرُ یَنْفُذُهَا بَصَرُهُ، وَیَعْلَمُ أَنَّ الدَّارَ وَرَاءَهَا. فَالبَصِیرُ مِنْهَا شَاخِصٌ، وَالْأَعْمَى إلَیْهَا شَاخِصٌ. وَالْبَصِیرُ مِنْهَا مُتَزَوِّدٌ، وَالْأَعْمَى لَهَا متْزَوِّدٌ.
ترجمه
به راستى که دنیا منتهاى دید کوردلان است، و ماوراى آن، چیزى نمى بینند، در حالى که شخص بصیر و روشن ضمیر، دیدش در آن نفوذ مى کند و از آن مى گذرد، و مى داند که سراى جاویدان وراى آن است. ازاین رو، شخص بصیر و بینا آماده کوچ کردن از دنیاست، حال آن که، کوردلِ اعمى، چشمش را به آن دوخته و به سوى آن حرکت مى کند. انسان بصیر و بینا از آن، زاد و توشه برمى گیرد، در حالى که کوردل براى آن، زاد و توشه مى اندوزد!

شرح و تفسیر
دنیا آخرین نقطه دید کوردلان

امام (علیه السلام) در این بخش ـ آن گونه که شارح بحرانى گفته است ـ نکات لطیف وجالبى را در عین فشردگى عبارات بیان فرموده و توجه انسان ها را به اصولى که رهگشاى زندگى آن هاست جلب کرده است:
نخست مى فرماید: «به راستى که دنیا منتهاى دید کوردلان است»؛ (وَإنَّمَا الدُّنْیَا مُنْتَهَى بَصَرِ الْأَعْمَى).
و در توضیح و تکمیل آن مى افزاید: «و ماوراى آن، چیزى نمى بینند، در حالى