صفحه ٢٤٢

کدامین سرزمین از دنیا مى رود...» بنابراین خداوند سبحان از آنچه در رحم هاست آگاه است که پسر است یا دختر، زشت است یا زیبا، سخاوتمند است یا بخیل، سعادتمند است یا شقّى، چه کسى آتش گیره آتش دوزخ است وچه کسى در بهشت رفیق و هم نشین پیامبران، این است آن علم غیبى که هیچ کس جز خدا آن را نمى داند و غیر از این ها علمى است که خداوند به پیامبرش تعلیم فرموده و او به من آموخته است و براى من دعا کرد که سینه ام آن را در خود جاى دهد و اعضا و جوارحم آن را دربرگیرد.

شرح و تفسیر
علم غیب مخصوص خداست اما...

هنگامى که امام (علیه السلام) از دو حادثه مهم آینده (شورش اصحاب الزنج و فتنه مغول) با ذکر خصوصیات، خبر داد: «یکى از یاران آن حضرت عرض کرد: اى امیرمومنان! شما داراى علم غیب هستید»؛ (فَقَالَ لَهُ بَعْضُ أصْحَابِهِ: لَقَدْ أُعْطِیْتَ یا أمِیْرَالمُوْمِنْیِنَ عِلْمَ الْغَیْبِ!).
این تعبیر گرچه به صورت خبر است ولى درواقع استفهام است، زیرا او شنیده بود که علم غیب مخصوص خداست لذا از امام (علیه السلام) دراین باره توضیح خواست.
«امام (علیه السلام) خنده اى کرد و به آن مرد که از طایفه بنى کلب بود فرمود: اى برادر کلبى! این علم غیب نیست این تعلّم و آموخته اى است از یک عالِم (پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله))؛ (فَضَحِکَ (علیه السلام)، وَقَالَ لِلرَّجُلِ، وَکَانَ کَلْبیّاً: یَا أَخَا کَلْبٍ، لَیْسَ هُوَ بِعِلْمِ غَیْبٍ، وَإنَّمَا هُوَ تَعَلُّمٌ مِنْ ذِی عِلْمٍ).
به یقین خنده امام (علیه السلام) نه از روى تمسخر بود و نه ناشى از غرور، بلکه خنده خوشحالى بود، شاید از این نظر که خوب شد این مرد کلبى چنین سخنى گفت تا امام (علیه السلام) همگان را از اشتباه درآورد. و یا این که خنده امام (علیه السلام) از روى تعجب