صفحه ٢١٥

بخش سوم
فَإنَّمَا حُکِّمَ الْحَکَمَانِ لِیُحْیِیَا مَا أَحْیَا الْقُرْآنُ، وَیُمِیتَا مَا أَمَاتَ الْقُرْآنُ، وَإحْیَاوُهُ الإجْتِمَاعُ عَلَیْهِ، وَإمَاتَتُهُ الإفْتِرَاقُ عَنْهُ. فَإنْ جَرَّنَا الْقُرْآنُ إلَیْهِمُ اتَّبَعْنَاهُمْ،وَإنْ جَرَّهُمْ إلَیْنَااتَّبَعُونَا.فَلَمْ آتِ ـ لا أَبَا لَکُمْ ـ بُجْراً، وَلا خَتَلْتُکُمْ عَنْ أَمْرِکُمْ،وَلالبَّسْتُهُ عَلَیْکُمْ،إنَّمَا اجْتَمَعَ رَأْیُ مَلَئِکُمْ عَلَى اخْتِیَارِ رَجُلَیْنِ، أَخَذْنَا عَلَیْهِمَا أَلاَّ یَتَعَدَّیَا الْقُرْآنَ، فَتَاهَا عَنْهُ، وَتَرَکا الْحَقَّ وَهُمَا یُبْصِرَانِهِ، وَکَانَ الْجَوْرُ هَوَاهُمَا فَمَضَیَا عَلَیْهِ. وَقَدْ سَبَقَ اسْتِثْنَاوُنَا عَلَیْهِمَا ـ فِی الْحُکُومَةِ بِالْعَدْلِ، والصَّمْدِ لِلْحَقِّ ـ سُوءَ رَأْیِهِمَا، وَجَوْرَ حُکْمِهِمَا.
ترجمه
اگر به این دو نفر (ابوموسى اشعرى و عمروعاص) حکمیّت داده شد، تنها به این منظور بود که آنچه را قرآن زنده کرده، زنده بدارند و آنچه را به مرگ محکوم ساخته، از میان بردارند، و احیاى قرآن این است که دست اتحاد به هم دهند و به آن عمل کنند و میراندن قرآن پراکندگى و جدایى از آن است (منظور این بود که) اگر قرآن ما را به سوى آن ها دعوت کند ما از آن ها پیروى کنیم و اگر آنان را به سوى ما سوق مى دهد باید تابع ما باشند (ولى این کار به صورتى که مى خواستیم وشرط کرده بودیم هرگز انجام نشد).
بنابراین، اى بى ریشه ها! من کار بدى نکردم (و خلافى انجام ندادم) و شما را فریب نداده ام و چیزى را بر شما مشتبه نساخته ام، مطلب این است که رأى جمعیّت شما بر این قرار گرفت که دو نفر را انتخاب کنند ما نیز از آن ها پیمان گرفتیم که از قرآن تجاوز نکنند؛ ولى آن ها عقل (و ایمان) خویش را از دست