صفحه ١١١

اسلامى ما هستند به دلیل انحرافات و کجى ها و شبهات و تأویلات ناروا که از اسلام دارند پیکار مى کنیم، بنابراین هرگاه احساس کنیم چیزى باعث اجتماع جمع پراکنده ما مى شود و به وسیله آن به هم نزدیک مى گردیم و باقى مانده پیوندها را در میان خود محکم مى سازیم، به آن علاقه نشان مى دهیم و از غیر آن خوددارى مى کنیم»؛ (وَلکِنَّا إنَّمَا أَصْبَحْنَا نُقَاتِلُ إخْوَانَنَا فِی الْإِسْلامِ عَلَى مَا دَخَلَ فِیهِ مِنَ الزَّیْغِ وَالإعْوِجَاجِ، وَالشُّبْهَةِ وَالتَّأْوِیلِ. فَإذَا طَمِعْنَا فِی خَصْلَةٍ یَلُمُّ(1) اللَّهُ بِهَا شَعَثَنَا(2)، وَنَتَدَانَى بِهَا إلَى الْبَقِیَّةِ فِیمَا بَیْنَنَا، رَغِبْنَا فِیهَا، وَأَمْسَکْنَا عَمَّا سِوَاهَا).
امام (علیه السلام) با این عبارت، نشان مى دهد که قیاس زمان او با زمان پیامبر (صلی الله علیه و آله) قیاس مع الفارق است، چراکه در آن زمان، مبارزه با دشمنِ بیرون بود، و در زمان امام (علیه السلام) با دوستان فریب خورده و منحرف درونى، و درواقع کار امام (علیه السلام) در قبول حکمیّت، برگرفته از این آیه شریفه بود: (وَإنْ طَائِفَتَانِ مِنَ الْمُوْمِنِینَ اْقتَتَلُوا فَاَصْلِحُوا بَیْنَهُمَا فَإنْ بَغَتْ إحْداهُمَا عَلَى الْأُخْرَى فَقَاتِلُوا الَّتِى تَبْغِى حَتَّى تَفِىءَ إِلَى أَمْرِ اللهِ فَإنْ فَاءَتْ فَاَصْلِحُوا بَیْنَهُما بِالْعَدْلِ وَاَقْسِطُوا إِنَّ اللهَ یُحِبُّ المُقْسِطِیْنَ)؛ «و اگر دو گروه از مومنان با هم به نزاع و جنگ پردازند آن ها را آشتى دهید و اگر یکى از آن دو بر دیگرى تجاوز کند، با گروه متجاوز پیکار کنید تا به فرمان خدا باز گردد وهرگاه بازگشت (و زمینه صلح فراهم شد) در میان آن دو صلح عادلانه برقرار سازید و عدالت پیشه کنید که خداوند عدالت پیشگان را دوست مى دارد».(3)
درست است که اصل پیشنهاد حکمیّت، خدعه و نیرنگ بود، و سردمداران سپاه شام، اعتقادى به قرآن نداشتند و به همین دلیل، امام (علیه السلام) در آغاز به شدت با