صفحه ٦٢

بیان مى کند، مى فرماید: «شما بسیار طعنه زن، عیب جو، روى گردان از حق، وپرمکر و حیله هستید!»؛ (طَعَّانِینَ عَیَّابِینَ، حَیَّادِینَ(1) رَوَّاغِینَ(2)).
این چهار صفت به قدرى زشت و نامطلوب است که وجود یکى از آن ها در انسانى، براى فاصله گرفتن از او کافى است، تا چه رسد به این که همه آن ها در کسى باشد، یعنى تمام توجه او به عیوب و نقایص باشد، بلکه آن ها را بیش از آنچه هست بزرگ کرده و پیوسته تکرار کند تا آن جا که مردم مأیوس شوند، هر کجا حق را ببیند از آن روى گردان شود و زندگى او با مکر و فسون، آمیخته گردد. یک انسان صالح نیز نمى تواند در میان چنین گروهى زندگى کند، تا چه رسد به این که امام معصوم و پیشواى خلق باشد، که جز خون جگر خوردن و رنج کشیدن، نتیجه اى براى او نخواهد داشت، و به همین دلیل امام (علیه السلام) آرزوى جدایى از آن ها را مى کند.
سپس مى فرماید: اضافه بر این عیوب شخصى، یک عیب بزرگ اجتماعى دارید: «کثرت جمعیّت شما با قلت اجتماع افکارتان سودى نمى بخشد»؛ (إنَّهُ لاغَنَاءَ فِی کَثْرَةِ عَدَدِکُمْ مَعَ قِلَّةِ اجْتِمَاعِ قُلُوبِکُمْ).
درست است که جمعیّت شما به ظاهر بسیار زیاد است، ولى چون اتحاد ووحدت قلوب بر شما حاکم نیست، و هر یک براى خود اراده و تصمیمى دارید، کارى از شما ساخته نیست یا به تعبیر دیگر، ظاهرآ جمع هستید ولى درواقع تنهایید، واجتماعتان، اجتماع مردگان است.
و در پایان خطبه مى فرماید: من وظیفه خود را درباره شما انجام دادم: «شما را