صفحه ٥٧

خروج خود را مشروط به یک شرط کاملاً غیر منطقى، یا به تعبیر دیگر، تعلیق بر محال مى کردند.
باز امام (علیه السلام) در ادامه این سخن، تشبیه جالبى مى فرماید، مى گوید: «من همچون قطب و محور سنگ آسیاب هستم، که باید در محلّ خود بمانم (و همه این امور به وسیله من گردش کند) هرگاه من (در این شرایط) از مرکز خود دور شوم مدار همه چیز به هم مى ریزد و نتیجه ها دگرگون مى شود»؛ (وَإِنَّمَا أَنَا قُطْبُ الرَّحَا، تَدُورُ عَلَیَّ وَأَنَا بِمَکَانِی، فَإذَا فَارَقْتُهُ اسْتَحَارَ(1) مَدَارُهَا، وَاضْطَرَبَ ثِفَالُهَا(2)).
در گذشته براى آرد کردن گندم و جو، از آسیاب هاى دستى، یا آبى و بادى استفاده مى کردند؛ ساختمان همه آن ها ساده و روشن بود، سنگى در زیر قرار داشت که همیشه ثابت بود و سنگى در رو، که دائمآ به وسیله نیروى دست، یا فشار آبى که از زیر آن عبور مى کرد، یا باد، مى چرخید. در وسط این دو سنگ میله اى بود که سنگ بر محور آن مى چرخید و اگر میله مى شکست، سنگ از مسیر خود خارج مى شد و به کنارى مى افتاد. در ضمن براى این که آردها به راحتى جمع آورى شود، پوست یا پارچه بزرگى را زیر آسیاى دستى پهن مى کردند، تا هنگامى که آرد از میان دو سنگ بیرون مى آید، روى آن بریزد. هرگاه آن قطب ومحور اصلى مى شکست ، آسیاب از حرکت مى ایستاد و سنگ، روى آن قطعه پوست یا پارچه مى افتاد و نظم آن را به هم مى زد. این همان چیزى است که امام (علیه السلام) در جمله هاى فوق با عنوان «اسْتَحَارَ مَدَارُهَا، وَاضْطَرَبَ ثِفَالُهَا» به آن اشاره فرموده است.