صفحه ٥٣

انگیزه ها و پیامدهای بهانه جویی و لجاجت
از آنجا که این خلق و خو در زمره اخلاق کودکان است سرچشمه آن قبل از هر چیز، جهل و نادانى و کوته فکرى است، افراد عاقل و فهمیده که داراى فکرى عمیق هستند همیشه تابع منطق و استدلالند، هرگاه کسى با برهان منطقى براى آنها ثابت کند، کارى را که سالیان دراز انجام مى دهند اشتباه است همان ساعت از آن باز مى گردند، ولى افراد کوته فکر و جاهل و نادان به آسانى از راه و روشى که به آن عادت کرده اند باز نمى گردند، و تمام استدلالات منطقى در برابر آنها بى رنگ و بى اثر است.
یکى دیگر از علل و انگیزه هاى آن سرزنش هاى بى موردى است که از خارج بر کسى تحمیل مى شود، هرگاه کسى را نسبت به کار خلافى که انجام داده است ملامت کنند و در راه ملامت، طریق افراط را نپویند و ملامت آمیخته با لطف و محبّت باشد، غالباً سبب بیدارى و بازگشت به طریق حق مى شود، ولى اگر ملامت و سرزنش از حد بگذرد، و توأم با خشونت و یا در انظار عموم باشد غالباً افراد خطاکار را بر سر لج مى آورد، و آنها براى این که اثبات کنند کار خلافى را انجام نداده اند و ملامت ها بى مورد است بر سر حرف خود و ادامه راه خویش پافشارى مى کنند و تدریجاً کار به جایى مى رسد که باور مى کنند کار خوبى انجام مى دهند، و باید آن را ادامه داد، از همین رو در حدیثى از امیرمؤمنان على (علیه السلام) مى خوانیم «اَلاِْفراطُ فى الْمَلامَةِ یَشُّبُ نِیْرانَ اللّجاجَةِ; زیاده روى در ملامت و سرزنش، آتش لجاجت را شعلهور مى کند».{1}
سوّمین عامل پیدایش این صفت، احساس حقارت است، عقده حقارت سبب مى شود که افراد زیر بار دیگران نروند و براى اثبات شخصیت خویش گوش به حرف هیچ کس ندهند، سخنان منطقى را نپذیرند و بر پندار و رفتار و گفتار باطل خویش اصرار و پافشارى کنند در حالى که افراد با شخصیت خود را بى نیاز از این کارهاى خلاف مى بینند به راحتى در برابر منطق و برهان تسلیم مى شوند، و هرگز بر خطاهاى خود اصرار نمی ورزند.