صفحه ٨٧

شکرگزاری در سیره پیشوایان
مى دانیم یکى از اشکال حدیث، فعل و تقریر معصوم است، یعنى همان گونه که قول و گفتار آن ها معارف دینى را براى ما روشن مى سازد، عمل و همچنین سکوت آنها در موارد مختلف آموزنده و همچون دریاى بى کران از معارف و احکام و اخلاق است. مخصوصاً در زمینه شکرگزارى نمونه هاى زیادى وجود دارد از جمله:
1ـ امام باقر (علیه السلام) مى فرماید: رسول خدا (صلى الله علیه وآله) شبى نزد عایشه بود (و پیوسته مشغول عبادت بود) عایشه گفت: چرا این قدر خود را به زحمت مى افکنى در حالى که خداوند گذشته و آینده تو را بخشوده است، پیامبر (صلى الله علیه وآله) فرمود: اى عایشه! «اَلاّ اَکُونَ عَبْداً شَکوُراً; آیا من بنده شکرگزار خدا نباشم».{1}
از این تعبیر معلوم مى شود که انگیزه عبادت اولیاء اللّه شکر نعمت هاى او بود.
این تعبیر در احادیث اسلامى کراراً از پیامبر اکرم (صلى الله علیه وآله) نقل شده است که در برابر سؤال افراد مختلفى این جمله را تکرار فرمود: «اَفَلا اَکوُنَ عَبْداً شَکُوراً».
2ـ در حدیثى از هشام بن احمر که از یاران امام موسى بن جعفر (علیه السلام) بود مى خوانیم که مى گوید: من با آن حضرت در بعضى از اطراف مدینه بودم، ناگهان دیدم امام از مرکب پیاده شده و به سجده افتاد و مدّت طولانى سجده را ادامه داد، سپس سر از سجده برداشت و سوار بر مرکب شد، عرض کردم فدایت شوم سجده را طولانى فرمودى؟ فرمود: «اِنَّنىِ ذَکَرْتُ نِعْمَةً اَنْعَمَ اللّهُ بِها عَلَىَّ فَاَحبَبْتُ اَنْ اَشْکُرَ رَبّى; من به یاد نعمتى افتادم که خداوند به من ارزانى فرمود، دوست داشتم شکر پروردگارم را بجا آورم».{2}
از این روایت استفاده مى شود که پیشوایان بزرگ، مقیّد بودند در برابر هر نعمتى شکرى جداگانه بجا آورند. بلکه به یاران خود نیز همین معنى را دستور مى دادند، از این رو در حدیثى از امام صادق (علیه السلام) آمده است: هرگاه یکى از شما به یاد یکى از نعمت هاى خدا بیفتد، صورت بر خاک بگذارد و شکر خدا بجا آورد، و اگر سواره است