صفحه ٧١

با ما همسفر مى شوند، چرا که سفر در سایه درختان پرمیوه و در طول آبادى هاى متصل به یکدیگر براى کسى مشکلى ندارد، به همین دلیل از خدا تقاضا کردند که در میان سفرهاى آنها دورى بیفکند تا بینوایان نتوانند دوش به دوش آنها سفر کنند، آرى آنها کفران نعمت خدا را به حدّ اعلى رساندند، و مجازاتشان نیز در حدّ اعلا بود. و چنان سرزمین و جمعیت آنها متلاشى شد که سرگذشت آنها به عنوان یک ضرب المثل در پراکندگى در میان مردم باقى ماند (تَفَرَّقُوا اَیادِى سَبا).

* * *

از مجموع آیات فوق که هم سخن از کفران نعمت به طور مطلق مى گوید، و هم سرگذشت ناسپاسان پیشین را به عالى ترین وجه شرح مى دهد، به خوبى استفاده مى شود که ناسپاسى و کفران نعمت تا چه اندازه زشت، و آثار آن تا چه حد شوم و خطرناک است.

کفران نعمت در روایات اسلامی
در روایات اسلامى به طور وسیع و گسترده از کفران نعمت و زشتى و آثار شوم آن و از زیبایى شکر و برکات جالب آن بحث شده است، از جمله:
1ـ در حدیثى از حضرت رسول خدا (صلى الله علیه وآله) مى خوانیم: «اَسْرَعُ الذُّنُوبِ عُقُوبَةً کُفْرانُ النِّعْمَةِ; گناهى که زودتر از همه گناهان عقوبتش دامان انسان را مى گیرد کفران نعمت است».{1}
2ـ در حدیثى از امیرمؤمنان على (علیه السلام) مى خوانیم که فرمود: «سَبَبُ زَوالِ النِّعَمِ الْکُفْرانُ; آنچه باعث زوال نعمت ها مى شود کفران است».{2}
3ـ در حدیث دیگرى از همان بزرگوار آمده است: «کُفْرُ النِّعْمَةَ مُزیْلُها وَ شُکْرُها مُسْتَدیمُها; ناسپاسى نعمت آن را از بین مى برد، و شکر نعمت سبب دوام آن است».{3}
4ـ در حدیث دیگرى از همان حضرت آمده است: «کُفْرانُ النِّعَمِ یُزِلُّ الْقَدَمَ وَ یَسْلُبُ