صفحه ٢٧

ریاست حق و باطل
در بعضى از آیات قرآن مى خوانیم که یکى از خواسته هاى بندگان خاص خدا (عِبادُالرَّحْمانِ) این است که مى گویند: «وَ اجْعَلْنا لِلْمُتَّقِینَ اِماماً; خداوندا! ما را پیشواى پرهیزگاران قرار ده».{1}
از این تعبیر به خوبى استفاده مى شود که ریاست طلبى همیشه مذموم نیست، بلکه به گفته «علاّمه مجلسى» (رضوان الله تعالى علیه) در «بحارالانوار»، ریاست بر دو گونه تقسیم مى شود، حق و باطل، سپس براى ریاست حق مثال به متصدى شدن مقام فتوا و تدریس و وعظ مى زند و مى گوید: کسى که اهلیت این کار را دارد و عالم به متون کتاب و سنت است و هدفش هدایت خلق و تعلیم مسائل دین باشد این از نوع ریاست حق است که گاه وجوب عینى یا کفائى دارد، ولى کسى که آگاهى از این امور ندارد یا آگاهى دارد ولى هدفش تنها شهرت طلبى و جلب قلوب و تحصیل مال و مقام است این از نوع ریاست باطل است و این کار کسانى است که به صفت رذیله جاه طلبى گرفتارند.
سپس از بعضى از محققان نقل مى کند که معنى «جاه» همان تملک دلها و نفوذ در آنهاست. و حکم آن حکم تملک اموال است، اینها همه از امورى است که جزء اهداف زندگى دنیا مى باشد و با مرگ پایان مى یابد و دنیا مزرعه آخرت است; پس کسى که از این امور زاد و توشه اى براى آخرت برگیرد سعادتمند و خوشبخت است و کسى که آن را وسیله هوسرانى قرار دهد بدبخت و بیچاره است.{2}
در واقع کسانى که مقام را براى رسیدن به اهداف مقدس اجتماعى و انسانى و به تعبیر دیگر براى اهداف الهى مى طلبند نه جاه طلبند و نه مقام پرست; آنها در خط امیرمؤمنان على(علیه السلام) حرکت مى کنند که مى فرماید: «اَمَا وَالَّذى فَلَقَ الحَبَّةَ وَ بَرَأَ النّسَمَةَ لَوْ لا حُضُورُ الحاضِرِ وَ قیامُ الْحُجَّةِ بِوُجُودِ النَّاصِرِ وَ ما اَخَذَ اللّهُ عَلَى العُلَماءِ اَلاّیُقَارُّوا عَلى کِظَّةِ ظَالِم وَ لا سَغَبِ مَظْلُوم لاََلْقَیْتُ حَبْلَها عَلى غَارِبِها وَ لَسَقَیْتُ آخِرَها بِکَأسِ اَوَّلِها; آگاه