صفحه ١٩٣

تمام آن سرچشمه ها توجه کرد، مى فرماید: «مَنْ اُؤْتُمِنَ عَلى اَمانَة فَاَدّاها فَقَدْ حَلَّ اَلْفَ عُقْدَة مِنْ عُنُقِهِ مِنْ عُقَدِ النّارِ، فَبادِرُوا بِاَداءِ الاَْمانَةِ، فَاِنَّ مَنْ اُؤْتُمِنَ عَلى اَمانَة وَکَّلَ بِهِ اِبْلِیسُ مِأَةَ شَیْطان مِنْ مَرَدَةِ اَعْوانِهِ لِیُضِلُّوهُ وَ یُوَسْوِسوا اِلَیْهِ حَتّى یُهْلِکُوهُ اِلاّ مَنْ عَصَمَهُ اللّهُ عَزَّ وَ جَلَّ; هر کس امانتى به او سپرده شود و آن را ادا کند هزار گره از گره هاى آتش دوزخ از گردن او گشوده است، پس در اداى امانت تعجیل کنید، چرا که هر امانتى به کسى بسپارند ابلیس یک صد نفر از شیاطین از دستیارانش را مأمور او مى کند تا او را گمراه سازند، و در دل او وسوسه خیانت کنند تا هلاکش کنند مگر کسى که خداوند متعال اورا حفظ کند».{1}

راه پیشگیری و درمان
پرورش روح امانت در افراد و پیش گیرى از خیانت جز در سایه تقویت مبانى ایمان امکان پذیر نیست، زیرا همان گونه که در بحث گذشته آمد، یکى از ریشه هاى عمده خیانت شرک و عدم اعتقاد کامل به قدرت پروردگار و رازقیّت او است. افراد ضعیف الایمان به گمان این که اگر دست به خیانت نیالایند در زندگى عقب مى مانند، و منافع آنها تأمین نمى شود، تن به ذلّت خیانت مى دهند اما هنگامى که پایه هاى ایمان تقویت شد، توکل و اعتماد بر خدا، و اطمینان به وعده هاى تخلف ناپذیر او سبب مى شود که راه انحراف شرک را براى وصول به مواهب زندگى نپیماید.
از سویى دیگر چون یکى از عوامل مهم خیانت، نیاز است باید تا آنجا که مى شود نیازهاى معقول و مشروع کسانى را که تحت مدیریت انسان قرار دارند برآورده کنند مبادا نیازشان سبب شود که زنجیر طلایى امانت را پاره کنند و به خیانت روى آورند.
از سوى سوم توجه به عواقب شوم خیانت در دنیا وآخرت، و رسوایى ها و محرومیت هاى ناشى از آن، و سرافکندگى در برابر خلق و خالق و گرفتار شدن در چنگال فقرى که انسان از آن مى گریزد، به یقین از عوامل باز دارنده و از اسباب پیشگیرى و درمان خیانت است.