صفحه ١٧

دارد و به اصطلاح دیوار به دیوار همند، و ممکن است یک حرکت زشت فردى و اجتماعى از چندین صفت توأم با یکدیگر ناشى شود، و در آیات قرآن نیز گاه بازتاب هاى چند صفت همراه با هم منعکس مى شود; تکبّر، غرور، خودخواهى و خودپسندى، و ریاکارى همچنین جاه طلبى از این قبیل است.
به هر حال در نخستین آیات به ماجراى «سامرى» برخورد مى کنیم که داستانش را همه کم و بیش شنیده اند، او در تاریخ بنى اسرائیل چهره بسیار زشت و منفور و منفى از خود به یادگار گذارده است. او که مردى بسیار جاه طلب بود از رفتن موسى (علیه السلام) به کوه طور با گروهى از سران بنى اسرائیل براى شنیدن پاسخ به تقاضاى مشاهده پروردگار استفاده کرد، و از زینت آلاتى که از فرعونیان به دست بنى اسرائیل افتاده بود، بهره گرفت و گوساله اى طلایى ساخت که وقتى آن را در مسیر باد قرار مى داد صداى مخصوصى از آن بر مى خاست و یا این که قسمتى از خاک زیر پاى جبرئیل یا مرکبش را که در ماجراى غرق فرعونیان ظاهر شده بود بر گرفته بود و درون گوساله طلایى ریخت، و این سر و صدا از برکت آن بود. سپس مردم را به پرستش آن دعوت کرد و چیزى نگذشت که گروه زیادى در برابر آن گوساله به سجده افتادند، و آن را نیایش کردند.
قرآن در آیات بالا به این معنى اشاره کرده مى گوید: «خدا به موسى (علیه السلام) گفت: ما قوم تو را بعد از تو آزمایش کردیم و سامرى آنها را گمراه کرد» (قالَ فِاِنّا قَدْ فَتَنَّا قَوْمَکَ مِنْ بَعْدِکَ وَ اَضلَّهُمُ السامِرِىّ).
موسى (علیه السلام) سخت عصبانى شد و با شتاب به سوى قوم خود باز گشت و بر آنها فریاد زد و برادرش هارون را مورد باز خواست قرار داد، قوم موسى(علیه السلام) اظهار بى تقصیرى کردند، و عامل اصلى این انحراف و بت پرستى را سامرى معرفى نمودند که «براى آنها مجسّمه اى از گوساله که صدایى همچون صداى گوساله داشت تهیه کرده بود و (به یکدیگر) و گفتند: این خداى شما و خداى موسى (علیه السلام) است و (پیمانى را که با خدا بسته بودند) فراموش کردند» (فَاَخْرَجَ لَهُمْ عِجْلا جَسَداً لَهُ خُوارٌ فَقالُوا هذا اِلهُکُمْ وَ اِلهُ مُوسَى فَنَسِىَ).
در اینجا موسى (علیه السلام) روى سخن را به سامرى به عنوان عامل اصلى این فساد