صفحه ٤٦٢

انسان ها از همدیگر جدا زندگى مى کردند، امروز هم تقریباً به همان حالت انسان هاى نخستین بودند، زیرا با یک مطالعه ساده مى توان فهمید که تمام علوم و دانش ها و معارف و صنایع از ضمیمه شدن افکار و اندیشه ها و تجربیات به یکدیگر به وجود آمده است، و همین امر است که قطار جامعه انسانى را به پیش مى راند و از پیچ و خم ها عبور مى دهد، و به قلّه هاى ترقى و تکامل مى رساند.
به طور کلى مى توان گفت که تنهایى و عُزلت سرچشمه بسیارى از مفاسد و بدبختى ها و ناکامى ها است، از جمله:
1ـ بسیارى از انحرافات فکرى و اعوجاج سلیقه، و کج اندیشى و بدخُلقى از انزوا و گوشه گیرى سرچشمه مى گیرد، به همین دلیل افراد منزوى غالباً افراد تندخو، سخت گیر، لجوج، و خودبزرگ بین هستند (البته این اصل مانند هر اصل دیگرى استثنائاتى دارد).
2ـ عجب و خود پسندى یکى دیگر از آثار گوشه گیرى و انزوا است زیرا انسان روى غریزه حبّ ذات معمولاً به خود و آثارش سخت علاقه مند است، و هرگاه با دیگران معاشرت نداشته باشد، و فضائل و کمالات آنها را نبیند و خویش را با آنها مقایسه نکند، سبب مى شود که خود را برترین و بالاترین انسان ها تصوّر کند.
به همین دلیل بسیار دیده شده که افراد منزوى و گوشه گیر ادعاى بزرگ و گاهى عجیب دارند که همگى از عجب و خود بینى فوق العاده و حالت توهّم و خیال پرورى حکایت مى کند.
اما هنگامى که انسان با دیگران معاشرت کند، غالباً مى بیند که افراد فاضل تر و عالم تر، پاک تر و با تقواتر از او وجود دارد، یا لااقل افراد زیادى همانند او هستند. از همین رو از عالم خیال و وهم و پندار فاصله مى گیرند، و از ادعاى بیهوده پرهیز مى کند.
3ـ سوءِ ظن به همه افراد حتى نزدیک ترین کسان، یکى دیگر از آثار منفى انزواطلبى و گوشه گیرى است، و عجب اینکه سوء ظن سبب گوشه گیرى مى شود، و گوشه گیرى سبب سوء ظن بیشتر، و این گونه افراد مردم را نادرست، آلوده، حق