انسان ها از همدیگر جدا زندگى مى کردند، امروز هم تقریباً به همان حالت انسان هاى نخستین بودند، زیرا با یک مطالعه ساده مى توان فهمید که تمام علوم و دانش ها و معارف و صنایع از ضمیمه شدن افکار و اندیشه ها و تجربیات به یکدیگر به وجود آمده است، و همین امر است که قطار جامعه انسانى را به پیش مى راند و از پیچ و خم ها عبور مى دهد، و به قلّه هاى ترقى و تکامل مى رساند.
به طور کلى مى توان گفت که تنهایى و عُزلت سرچشمه بسیارى از مفاسد و بدبختى ها و ناکامى ها است، از جمله:
1ـ بسیارى از انحرافات فکرى و اعوجاج سلیقه، و کج اندیشى و بدخُلقى از انزوا و گوشه گیرى سرچشمه مى گیرد، به همین دلیل افراد منزوى غالباً افراد تندخو، سخت گیر، لجوج، و خودبزرگ بین هستند (البته این اصل مانند هر اصل دیگرى استثنائاتى دارد).
2ـ عجب و خود پسندى یکى دیگر از آثار گوشه گیرى و انزوا است زیرا انسان روى غریزه حبّ ذات معمولاً به خود و آثارش سخت علاقه مند است، و هرگاه با دیگران معاشرت نداشته باشد، و فضائل و کمالات آنها را نبیند و خویش را با آنها مقایسه نکند، سبب مى شود که خود را برترین و بالاترین انسان ها تصوّر کند.
به همین دلیل بسیار دیده شده که افراد منزوى و گوشه گیر ادعاى بزرگ و گاهى عجیب دارند که همگى از عجب و خود بینى فوق العاده و حالت توهّم و خیال پرورى حکایت مى کند.
اما هنگامى که انسان با دیگران معاشرت کند، غالباً مى بیند که افراد فاضل تر و عالم تر، پاک تر و با تقواتر از او وجود دارد، یا لااقل افراد زیادى همانند او هستند. از همین رو از عالم خیال و وهم و پندار فاصله مى گیرند، و از ادعاى بیهوده پرهیز مى کند.
3ـ سوءِ ظن به همه افراد حتى نزدیک ترین کسان، یکى دیگر از آثار منفى انزواطلبى و گوشه گیرى است، و عجب اینکه سوء ظن سبب گوشه گیرى مى شود، و گوشه گیرى سبب سوء ظن بیشتر، و این گونه افراد مردم را نادرست، آلوده، حق
اخلاق در قرآن
اجتماع گرایى و انزواطلبى