صفحه ٢٦٦

هرمزان ناگهان ظرف را واژگون کرد و آبها را به روى زمین ریخت خلیفه که فکر مى کرد آب بدون اختیار او ریخته شده است گفت آب دیگرى براى او بیاورید و او را تشنه نکشید.
هرمزان گفت: من آب نمى خواهم منظورم این بود که امان از تو بگیرم. خلیفه گفت: من تو را به هر صورت خواهم کشت.
ولى هرمزان جواب داد تو به من امان و اطمینان دادى.
خلیفه گفت: دروغ مى گویى من به تو امان ندادم.
«انس» حاضر بود و گفت هرمزان راست مى گوید تو به او امان داده اى مگر به او نگفتى من با تو کار ندارم تا آب را بنوشى؟!
خلیفه در کار خود فرو ماند و به هرمزان گفت تو مرا فریب دادى ولى من به خاطر این فریب خوردم که تو قبول اسلام کنى. هرمزان از مشاهده این صحنه (و پایبند بودن مسلمانان به عهد و پیمانشان نور ایمان در دلش درخشیدن گرفت و) مسلمان شد.{1}
جالب اینکه از روایات اسلامى استفاده مى شود که حتى شبهه عهد و امان نیز لازم الوفاء است. در حدیثى از امام صادق (علیه السلام) مى خوانیم: «لَوْ اَنَّ قَوْماً حاصَرُوا مَدینةً فَسَألُوهُمُ الاَْمانَ فَقالُوا: لا، فَظَنُّوا اَنَّهُمْ قالُوا: نَعَمْ فَنُزِلُوا اِلَیْهِمْ کانُوا آمِنِینَ; هرگاه گروهى در محاصره سپاهیان اسلام باشند و تقاضاى امان کنند ولى مسلمانان پاسخ منفى دهند اما بگمان اینکه پاسخ مثبت بوده به سوى مسلمانان بیایند اینها در امانند».{2}
به این ترتیب نه تنها عهد و امان لازم الوفاء است احتمال آن نیز در بعضى موارد لازم الوفاء مى باشد.