صفحه ٢٣٦

یقین اگر این ریشه ها تدریجاً قطع شود، چیزى جز صداقت و راستى باقى نخواهد ماند.
و از سوى دیگر باید روى پیامدهاى سوء زیانبار دروغ که سبب تیره روزى و بدبختى و رسوایى در دنیا و آخرت مى شود اندیشید، و به یقین هر کس در این ها که به طور مشروح سابقاً بیان کردیم، به ویژه در روایات پر محتوایى که در این زمینه وارد شده درست بیندیشد تأثیر مهم بازدارنده اى دارد.
و اگر اشخاصى که مبتلا به این رذیله اخلاقى هستند از دوستان ناباب و دروغگو و محیط هایى که آنها را به دروغ تشویق مى کند بپرهیزند سریع تر درمان مى شوند، همان گونه که پرهیز از افراد آلوده به بیمارى هاى جسمى و محیط هاى آلوده به میکرب بیمارى ها سبب سرعت بهبود این بیمارى خواهد شد.
رهبران جامعه و بزرگ خانواده نیز نقش مؤثرى مى تواند در عادت دادن مردم به راست گویى داشته باشند چرا ک وقتى افراد یک جامعه یا اعضاء خانواده چیزى جز صدق و راستى از بزرگترها نبینند به سرعت به صدق و راستى روى مى آورند و به عکس، یک دروغ که از آنان صادر شود زمینه هاى آلودگى جامعه یا خانواده را به این صفت رذیله فراهم مى سازند.
در ضمن نباید طرق دروغگویى را به مردم یاد داد، در حدیثى مى خوانیم که رسول خدا (صلى الله علیه وآله) فرمود: «لا تُلَفِّنُوا الْناسَ فَیَکْذِبُونَ فَاِنَّ بَنِى یَعْقُوبَ لَمْ یَعْلَمُوا اِنَّ الذِّئبَ یَأْکُلُ الاِْنْسانَ فَلَمّا لَقَّنَهُمْ اِنّى اَخافُ اَنْ یَأْکُلُهُ الذِّئْبُ. قالُوا اَکَلَهُ الذِّئْبُ; هرگز تلقین دروغ به مردم نکنید، چرا که فرزندان یعقوب (تا آن زمان) نمى دانستند که گرگ ممکن است انسان را بخورد، هنگامى که پدرشان یعقوب به آنها (سفارش کرد مراقب یوسف باشند و) گفت من از این بیم دارم که گرگ او را بخورد (آنها یاد گرفتند و) گفتند یوسف را گرگ خورد (در حالى که دروغ مى گفتند و یوسف در چاه کنعان بود)».{1}
آرى این ترک اولى بهانه اى به دست پسران یعقوب داد.