صفحه ١٤٣

و از اعماق جان ایمان بیاورد. و اگر ایمان نیاورد ممکن است لااقل از ترس مجازات الهى دست از مخالفت و کارشکنى در طریق ایمان دیگران بردارد.
«فخر رازى» مى گوید: ما نمى دانیم چرا خداوند موسى را به سوى فرعون فرستاد با این که مى دانست او هرگز ایمان نمى آورد. سپس مى گوید: در این گونه موارد جز این که ما تسلیم در مقابل آیات قرآن باشیم و لب به اعتراض نگشاییم راه دیگرى در پیش نیست.{1}
ولى پاسخ این سؤال روشن است و نمى بایست بر شخصى مثل فخر رازى مخفى بماند، زیرا کار خداوند اتمام حجت است، یعنى حتّى نسبت به کسانى که یقیناً ایمان نمى آورند اتمام حجت مى کند، مبادا به هنگام مجازات لب به اعتراض بگشایند که اگر رسولان الهى به سراغ ما مى آمدند به یقین ایمان مى آوردیم. همان گونه که در آیه 165 سوره نساء مى فرماید: «رُسُلا مُبَشِّرینَ وَ مُنْذِرینَ لِئَلاّ یَکُونَ لِلْناسِ عَلَى اللّهِ حُجَّةً بَعْدَ الرُّسُلِ; پیامبرانى که بشارت دهنده و بیم دهنده بودند تا بعد از این پیامبران حجتى براى مردم بر خدا باقى نماند (و بر همه اتمام حجت شود)».
و این که مى فرماید: شاید او متذکر شود، یا از خدا بترسد، به این معنى است که طبیعت تبلیغ آمیخته با نرمش و خوش خویى، رسیدن به چنین نتیجه اى است، هر چند ممکن است این طبیعت در پاره اى از افراد باموانع سختى برخورد کند، و به تعبیر دیگر، تبلیغ توأم با خوش رویى جنبه مقتضى دارد نه علّت تامّه.
بدیهى است مخاطبان آیه گرچه موسى و برادرش هارون است ولى مفهوم آیه شامل تمام مبلغان دین و آمران به معروف و ناهیان از منکر مى شود، و آنقدر که انسان، باادب و متانت ونرمى مى تواند هدایت کند، با خشونت و درشتى نمى تواند هادى باشد، و این معنى بارها و بارها تجربه شده است.