صفحه ١٠٢

و حجاب ها وجودش را مستور نسازند، چرا که خالق و مخلوق با هم فرق دارند و محدودکننده و محدودشونده، و پرورش دهنده و پرورده شده با هم متفاوت اند»؛ (لا تَسْتَلِمُهُ(1) آلْمَشَاعِرُ، وَ لا تَحْجُبُهُ السَّوَاتِرُ، لاِفْتِرَاقِ الصَّانِعِ وَ آلْمَصْنُوعِ، وَ آلْحَادِّ وَ آلْمَحْدُودِ، وَ الرَّبِّ وَ آلْمَرْبُوبِ).
اما این که: مشاعر انسان اعم از حواسّ ظاهر و باطن و عقل و خرد به کنه ذات او نمى رسد، دلیلش روشن است؛ زیرا او وجودى است نامحدود و غیر متناهى از هر جهت؛ و عقل انسانى، محدود است از هر جهت؛ و نامحدود هرگز در محدود نمى گنجد. از سوى دیگر آن قدر آثار وجود مقدّس او عالم را پر کرده که هیچ پرده اى نمى تواند او را بپوشاند. کنه ذاتش بر همه کس پنهان و آثارش در همه جا پیداست.
جمله «لافتراق الصانع...» دلیلى است بر پنهان بودن ذات پاک او و آشکار بودن آثارش؛ زیرا خالق و مخلوق و حادّ و محدود و ربّ و مربوب با هم متفاوت اند. مصنوع که ممکن الوجود است نمى تواند صانع را که واجب الوجود است درک کند و آفریدگان که محدودند نمى توانند آفریدگار را که نامحدود است دریابند و موجودات که تحت ربوبیت خداوندند، رب و پروردگار خویش را آن گونه که هست درک نمى کنند.
این احتمال نیز ازسوى جمعى از شارحان نهج البلاغه داده شده که این استدلال ها براى تمام صفاتى است که قبلا ذکر شد، ولى تفسیر اوّل مناسب تر به نظر مى رسد.
در بیان ششمین و هفتمین صفات او مى فرماید: «یگانه است؛ ولى نه به معناى وحدت عددى (بلکه به این معنا که شبیه و نظیر ندارد)، و خالق و آفریننده است؛