صفحه ١٠١

آرى! هنگامى که عجایب آفرینش را مطالعه کرده و اسرار و نظامات و شگفتى هاى خلقت زمین و آسمان، یا حیوان و انسان را بررسى کنیم به خوبى مى فهمیم که این همه آثار بدیع، زاییده طبیعت کور و کر نیست؛ بلکه در پشت این دستگاه، حکیمى قادر و عالمى مدبّر قرار دارد، و این همان برهان نظم است که در قرآن مجید و روایات اسلامى به عنوان روشن ترین دلیل خداشناسى به آن اشاره شده است.
در دومین وصف مى فرماید: «و با حدوث آن ها، ازلیّت خود را نشان داده است» (وَ بِمُحْدَثِ خَلْقِهِ عَلَى أَزَلِیَّتِهِ).
این در واقع اشاره به برهان وجوب و امکان است؛ زیرا سلسله مخلوقات، که پشت سر هم لباس وجود به تن مى پوشند، نمى تواند تا بى نهایت ادامه یابد و هر حادثى مخلوق حادث دیگر باشد؛ زیرا بى نهایت معلول، سرانجام نیاز به علتى دارد که ازلى باشد و بى نیاز از خالق و به تعبیر دیگر واجب الوجود باشد.
در سومین وصف مى فرماید: «و با شباهت داشتن آن ها به یکدیگر، روشن مى سازد که شبیه و نظیرى ندارد»؛ (وَ بِآشْتِبَاهِهِمْ عَلَى أَنْ لا شَبَهَ لَهُ).
چگونه شباهت مخلوقات به یکدیگردلیل براین است که خداوند شبیه ندارد؟
پاسخ، آن است که این شباهت، دلیل بر ترکیب آن هاست؛ زیرا قدر مشترکى دارند از قبیل زمان و مکان و بعضى از اشکال و عوارض ظاهرى؛ و جهات مختلفى دارند که آن ها را از هم متمایز مى کند؛ بنابراین هر موجودى مرکّب است از مابه الاشتراک و مابه الامتیاز (جهات مشترک و جهات مختلف) و طبیعى است که چنین موجوداتى که مرکّب اند، نیازمندند (نیازمند به اجزاى خود و به کسى که آن ها را با هم ترکیب کند) و از این جا مى فهمیم که خداوند، شبیه و نظیرى ندارد و گرنه ترکیب و احتیاج در ذات پاک او پیدا مى شد.
در بیان چهارمین و پنجمین وصف مى فرماید: «عقل ها به کنه ذاتش نرسند