صفحه ٤٩٥

و سرانجام با یک دعاى پرمعنا خطبه را پایان مى دهد: «خداوند ما و شما را به لطف و رحمتش از کسانى قرار دهد که با دل و جان براى رسیدن به منزلگاه هاى نیکان کوشش مى کنند»؛ (جَعَلَنَا آللهُ وَ إِیَّاکُمْ مِمَّنْ یَسْعَى بِقَلْبِهِ إِلَى مَنَازِلِ الْأَبْرَارِ بِرَحْمَتِهِ).
اشاره به این که تا رحمت الهى بدرقه راه نشود، کسى به جایى نمى رسد.

همّتم بدرقه راه کن اى طایر قدس *** که درازاست ره مقصد ومن نوسفرم!

تفسیر بعضى از لغات پیچیده این خطبه (از زبان سیّد رضى)
سیّد شریف رضى ؛ در پایان این خطبه چنین مى گوید :
قَوْلُهُ (علیه السلام): «یَؤُرُّ بِمَلاقِحِهِ» الاْرُّ: کِنَایَةٌ عَنِ النِّکاح، یُقَالُ: أرّ الرّجُلُ المَرْأةَ یَؤُرّهَا، إِذَا نَکَحَهَا. وَ قَوْلُهُ (علیه السلام): «کَأنَّهُ قَلْعُ دَارِیٍّ عَنَجَهُ نُوِتیّهُ» الْقَلْعُ: شِرَاعُ السَّفِینَةِ، وَ دَارِیّ : مَنْسُوبٌ إِلى دَارِینَ، وَ هِیَ بَلْدَةٌ عَلَى الْبَحْرِ یُجْلَبُ مِنْهَا الطّیبُ. وَ عَنَجَهُ: أَیْ عَطَفَهُ. یُقَالُ: عَنَجْتُ النَّاقَةَ ـ کَنَصَرْتُ ـ أَعْنُجُهَا» عَنْجآ إِذَا عَطَفْتُهَا. وَ النُّوتِی: الْمَلاَّحُ. وَ قَوْلُهُ (علیه السلام): «ضَفّتَیْ جُفُونِهِ» أَرَادَ جَانِبَیْ جُفُونِهِ. وَ الضّفّتَانِ: الجّانِبَانِ. وَ قَوْلُهُ (علیه السلام): «وَ فِلَذَ الزَّبَرْجَدِ» الْفِلَذُ: جَمْعُ فِلْذَة، وَ هِیَ القِطْعَةُ. وَ قَوْلُهُ (علیه السلام): «کَبَائِسِ اللُّؤْلُوِ الرَّطْبِ» الْکِبَاسَة: الْعِذْقُ وَ الْعَسَالِیجُ: الْغُصُونُ، وَاحِدُهَا عُسْلُوجٌ.
جمله «یؤرّ بملاقحه» در کلام امام (علیه السلام) کنایه از لقاح و آمیزش جنسى است. گفته مى شود: «أرّ الرجل المرأة یؤرّها» هنگامى که با همسرش آمیزش کند، و در جمله «کأنّه قلع دارىّ عنجه نؤتیه» قلع به معناى بادبان کشتى است، و «دارىّ» منسوب به «دارین» شهرى است در کنار دریا (در اطراف بحرین) که از آن جا عطریات مى آورند (و بادبان هاى کشتى هایش معروف است)، و «عنجه» به معناى کشیدن به سوى خویش است؛ گفته مى شود: «عنجت الناقة أعنجها» یعنى شتر را به سوى خود کشیدم، و «نوتى» به معناى کشتیبان است، و تعبیر «ضفّتى جفونه»