صفحه ٤٦٧

بخش سوم
تَخَالُ قَصَبَهُ مَدَارِیَ مِنْ فِضَّةٍ، وَ مَا أُنْبِتَ عَلَیْهَا مِنْ عَجِیبِ دَارَاتِهِ، وَ شُمُوسِهِ خَالِصَ آلْعِقْیَانِ، وَفِلَذَ الزَّبَرْجَدِ. فَإِنْ شَبَّهْتَهُ بِمَا أَنْبَتَتِ الْأَرْضُ قُلْتَ: جَنىً جُنِیَ مِنْ زَهْرَةِ کُلِّ رَبِیعٍ. و َإِنْ ضَاهَیْتَهُ بِالْمَلابِسِ فَهُوَ کَمُوشِیِّ آلْحُلَلِ، أَوْ کَمُونِقِ عَصْبِ آلْیَمَنِ. وَ إِنْ شَاکَلْتَهُ بِالْحُلِیِّ فَهُوَ کَفُصُوصٍ ذَاتِ أَلْوَانٍ، قَدْ نُطِّقَتْ بِاللُّجَیْنِ آلْمُکَلَّلِ. یَمْشِی مَشْیَ آلْمَرِحِ آلْمُخْتَالِ، وَ یَتَصَفَّحُ ذَنَبَهُ وَ جَنَاحَیْهِ، فَیُقَهْقِهُ ضَاحِکآ لِجَمَالِ سِرْبَالِهِ، وَ أَصَابِیغِ وَ شَاحِهِ؛ فَإِذَا رَمَى بِبَصَرِهِ إِلَى قَوَائِمِهِ زَقَا مُعْوِلاً بِصَوْتٍ یَکَادُ یُبِینُ عَنِ آسْتِغَاثَتِهٍ، وَ یَشْهَدُ بِصَادِقِ تَوَجُّعِهِ، لِأَنَّ قَوَائِمَهُ حُمْشٌ کَقَوَائِمِ الدَّیْکَةِ آلْخِلاسِیَّةِ. وَ قَدْ نَجَمَتْ مِنْ ظُنْبُوبِ سَاقِهِ صِیصِیَةٌ خَفِیَّةٌ.
ترجمه
(هرگاه به بال و پر طاووس بنگرى) گمان مى کنى که نى هاى وسط پرهاى او همچون شانه هایى است که از نقره ساخته شده و آنچه بر آن از حلقه ها و هاله هاى عجیب خورشید مانند روییده، طلاى ناب و قطعات زبرجد است!
هرگاه بخواهى آن را به آنچه زمین (به هنگام بهار) مى رویاند تشبیه کنى، مى گویى: دسته گلى است که از شکوفه هاى گل هاى بهارى چیده شده است (و با نظم خاصى در کنار هم قرار گرفته است).
و اگر بخواهى آن را به لباس ها (و پرده هاى رنگارنگ) تشبیه کنى، همچون حلّه هاى زیباى پرنقش و نگار یا پرده هاى زیبا و رنگارنگ یمنى است و اگر آن را با زیورها مقایسه کنى، همچون نگین هاى رنگارنگى است که در نوارى از نقره که با جواهرات، زینت یافته در تاجى قرار گرفته است.