صفحه ٣٦٧

بخش اوّل
فقال: یَا أَخَا بَنِی أَسَدٍ، إِنَّکَ لَقَلِقُ آلْوَضِینِ تُرْسِلُ فِی غَیْرِ سَدَدٍ، وَ لَکَ بَعْدُ ذِمَامَةُ الصِّهْرِ وَ حَقُّ آلْمَسْأَلَةِ، وَ قَدِ آسْتَعْلَمْتَ فَاعْلَمْ: أَمَّا الِاسْتِبْدَادُ عَلَیْنَا بِهَذَا آلْمَقَامِ وَ نَحْنُ الْأَعْلَوْنَ نَسَبآ، وَ الْأَشَدُّونَ بِرَسُولِ آللهِ (صلی الله علیه و آله) نَوْطآ، فَإِنَّهَا کَانَتْ أَثَرَةً شَحَّتْ عَلَیْهَا نُفُوسُ قَوْمٍ، وَ سَخَتْ عَنْهَا نُفُوسُ آخَرِینَ؛ وَ آلْحَکَمُ آللهُ، وَ آلْمَعْوَدُ إِلَیْهِ آلْقِیَامَةُ.

وَ دَعْ عَنْکَ نَهْبآ صِیحَ فِی حَجَرَاتِهِ *** وَ لکِنْ حَدِیثآ مَا حَدِیثُ الرَّوَاحِلِ

ترجمه
امام (علیه السلام) (در پاسخ آن مرد که از طایفه بنى اسد بود چنین) فرمود: اى برادر اسدى! تو مردى مضطرب و دستپاچه اى و بى هنگام و نابجا پرسش مى کنى؛ ولى با این حال، هم احترام خویشاوندى سببى دارى و هم حق پرسش. اکنون که مى خواهى بدانى، بدان: اما این که بعضى این مقام را از ما گرفتند و در انحصار خود درآوردند، در حالى که ما از نظر نسب بالاتر و از جهت رابطه با رسول خدا (صلی الله علیه و آله) پیوندمان محکم تر است، بدین علت بود که عدّه اى براثر خودخواهى و انحصارطلبى ناشى از جاذبه هاى خلافت، به دیگران بخل ورزیدند (و با نداشتن شایستگى، حق ما را غصب کردند) و گروهى دیگر (اشاره به خود حضرت و بنى هاشم است) با سخاوت از آن چشم پوشیدند. خدا در میان ما و آن ها داورى خواهد کرد و بازگشت همه به سوى او در قیامت است (سپس امام (علیه السلام) به شعر معروف «امرؤا القیس» تمسّک جست و فرمود:) سخن از غارت هایى را که (در گذشته واقع شد و) اطراف آن را فریاد و فغان فرا گرفته