صفحه ٤٧٨

خاص خود را دارد). راستى چگونه فکرهاى عمیق و عقل هاى خداداد مى توانند به (اسرار) این ویژگى ها راه یابند یا گفتار وصف کنندگان، صفت آن را بیان کند و به نظم آورد؟ حال آن که، کوچک ترین اجزاى آن، افکار ژرف اندیش را از درک خود ناتوان ساخته و زبان ها را از وصف کردن بازداشته است.
منزّه است آن کس که عقل ها را در وصف مخلوقى که در چشم ها آشکارش ساخته، ناتوان کرده است؛ به همین دلیل آن را (تنها به صورت) موجودى محدود و ترکیبى پرنقش و نگار درک مى کنند؛ و زبان ها را از شرح وصف آن عاجز ساخته و از اَداى حق وصفش ناتوان کرده است (با این حال چگونه مى توان انتظار داشت که عقل و خرد به کنه ذات و صفات آفریدگار این مخلوق برسد؟).

شرح و تفسیر
به راستى عقل در وصفش حیران است

امام (علیه السلام) در این بخش که آخرین سخنان را درباره «طاووس» بیان مى فرماید به دو نکته جالب دیگر اشاره مى کند:
نخست مى فرماید: «گاه او (طاووس) از پرهایش بیرون مى آید و لباسش را از تن خارج مى کند. (آرى!) پرهاى او پى درپى مى ریزند و به دنبال آن پشت سر هم مى رویند. پویش پرها، از نى آن ها، همچون ریزش برگ ها از شاخه ها (در فصل پاییز) فرو مى ریزند، سپس رشد و نمو مى کنند، تا بار دیگر به شکل نخست درآیند»؛ (وَ قَدْ یَنْحَسِرُ(1) مِنْ رِیشِهِ، وَ یَعْرَى مِنْ لِبَاسِهِ، فَیَسْقُطُ تَتْرَى(2)، وَ یَنْبُتُ تِبَاعآ، فَیَنْحَتُّ(3)