صفحه ٢٨٠

و سرپیچى ها و بى وفایى هاى مردم در برابر امام (علیه السلام) است؛ ولى جمعى از شارحان نهج البلاغه آن را به معناى منکرات و اعمال زشت و گناهان تفسیر کرده اند و بعد گرفتار این مشکل شده اند که چگونه ممکن است چنین منکرات گسترده اى در زمان امام (علیه السلام) باشد و ایشان از آن ها نهى نکند؟ و در جواب آن گفته اند: امام (علیه السلام) توان جلوگیرى از بعضى منکرات ریشه دار را نداشت یا اگر مى خواست جلوگیرى کند، به مفسده عظیم ترى منتهى مى شد.
ولى همان گونه که گفته شد، منظور از منکر، چیزى نیست که این جمع از شارحان از آن برداشت کرده اند تا اشکالى متوجّه شود و نیاز به پاسخى داشته باشد. منظور، بدى ها و نافرمانى ها و بى وفایى هاى در حق امام (علیه السلام) است؛ به قرینه «البرّ القلیل» که در جمله قبل بیان شده است.
شبیه همین معنا در خطبه هاى دیگر نهج البلاغه به چشم مى خورد. در خطبه 97 مى فرماید: «وَ لَقَدْ أَصْبَحْتِ الْأُمَمُ تَخافُ ظُلْمَ رُعاتِها وَ أَصْبَحْتُ أَخافُ ظُلْمَ رَعِیَّتِی؛ همواره امّت ها از ظلم زمامدارانشان در وحشت بوده اند؛ ولى من از ظلم پیروانم بیمناکم».(1)