صفحه ٢٧٣

مدت، 14 تن از حکّام بنى امیّه به حکومت رسیدند که حکومت بعضى از آنان بیش از دو ماه یا دو ماه و ده روز ادامه نیافت؛ ولى چنان ظلم و ستمى بر عموم مردم، به خصوص بنى هاشم روا داشتند که تاریخ به خاطر ندارد.
بنى امیّه دراین دوران کوتاهى که حاکمانش پى درپى عوض مى شدند آرامشى نداشتند؛ با قیام ها و شورش ها از هر سو درگیر بودند و در هر قیام وشورشى، گروه دیگرى را به قتل مى رساندند؛ بدین ترتیب، منفورتر و منفورتر مى شدند.
سرانجام، نفرت عمومى مسلمین، سبب قیام فراگیر براى دفاع از آل محمّد: شد. که شعار آن قیام «اَلرِّضَا لاِلِ مُحَمَّدٍ»(1) بود؛ ولى نتیجه اش پیش دستى بنى عباس و به حکومت رسیدن آنان بود. نخستین خلیفه عباسى هنگامى که به حکومت رسید، دستور قتل عام بنى امیّه را صادر کرد و چنان کشتارى از آنان شد که عدد کشتگانش به شمار نمى آمد؛ حتّى قبرهاى آن ها را شکافتند وجنازه هاى آن ها را بیرون آوردند و سوزاندند.(2)
مرحوم علّامه شوشترى در جلد ششم شرح نهج البلاغه اش داستان عبرت انگیزى نقل مى کند، مى نویسد: هنگامى که مروان، آخرین خلیفه بنى امیّه کشته شد «عامر بن اسماعیل» به خانه اى که در آن خانواده مروان بودند حمله کرد. آن ها درها را بستند و فریاد و شیون بلند کردند. عامر مردى را که از آن ها مراقبت مى کرد گرفت و درباره خانواده مروان سؤال کرد، او گفت: مروان به من دستور داده که اگر کشته شدم گردن تمام دختران و کنیزانم را بزن (تا به دست