صفحه ٢٥١

جمله «أَنَّ عَلَیْکُمْ رَصَدآ مِنْ أَنْفُسِکُمْ...» اشاره به گواهى اعضاى پیکر انسان وحتّى پوست تن او در قیامت است؛ آن گونه که قرآن مى فرماید: (یَوْمَ تَشْهَدُ عَلَیْهِمْ أَلْسِنَتُهُمْ وَ أَیْدِیهِمْ وَ أَرْجُلُهُمْ بِمَا کَانُوا یَعْمَلُونَ)؛ «در روزى که زبان ها و دست ها و پاهایشان بر ضدّ آن ها بر اعمالى که مرتکب مى شوند گواهى مى دهد».(1) و نیز مى فرماید: (حَتَّى إِذَا مَا جَآءُوهَا شَهِدَ عَلَیْهِمْ سَمْعُهُمْ وَ أَبْصَارُهُمْ وَ جُلُودُهُمْ بِمَا کَانُوا یَعْمَلُونَ * وَ قَالُوا لِجُلُودِهِمْ لِمَ شَهِدْتُّمْ عَلَیْنَا قَالُوآ أَنطَقَنَا اللهُ الَّذِى أَنطَقَ کُلَّ شَىْءٍ)؛ «وقتى به آن مى رسند گوش ها و چشم ها و پوست هاى تنشان به آنچه انجام مى دادند گواهى مى دهند. آن ها به پوست هاى خود مى گویند: چرا بر ضدّ ما گواهى دادید؟ جواب مى دهند: همان خدایى که هر موجودى را به سخن درآورده، ما را گویا ساخته (تا حقایق را بازگو کنیم)».(2)
با توجّه به این که «رصد» به معناى مراقب است و «عیونا» به معناى دیده بان ها، روشن مى شود که این دو ازقبیل اجمال و تفصیل است؛ یعنى مراقبان اعمال انسان در درجه اوّل، همان اعضا و جوارح اویند که در قیامت به نطق مى آیند وبر تمام اعمال گواهى مى دهند. این که جمعى از شارحان نهج البلاغه «رصد» را به معناى وجدان اخلاقى انسان گرفته اند که او را به سبب بدى ها ملامت مى کند، اشتباه است؛ زیرا وجدان، قاضى درون است، نه مراقب و گواه، که در مفهوم «رصد» نهفته است.
آیا این گواهى با زبان قال و نطق معمولى است و یا با زبان حال و شهادت آثار است؟ هر دو احتمال ممکن است؛ چراکه انسان هر عملى انجام مى دهد در تمام اعضاى او اثر مى گذارد و در قیامت، این آثار بازگوکننده تمام اعمالى است که