صفحه ٥٦١

فَقالَ عَلَیْهِ السَّلامُ: أَرَأَیْتَ لَوْ أَنَّ الَّذِینَ وَرَاءَکَ بَعَثُوکَ رَائِدآ تَبْتَغِی لَهُمْ مَسَاقِطَ آلْغَیْثِ، فَرَجَعْتَ إِلَیْهِمْ وَ أَخْبَرْتَهُمْ عَنِ آلْکَلإِ وَ آلْمَاءِ، فَخَالَفُوا إِلَى آلْمَعَاطِشِ وَ آلْمَجَادِبِ، مَا کُنْتَ صَانِعآ؟ قَالَ: کُنْتُ تَارِکَهُمْ وَ مُخَالِفَهُمْ إِلَى آلْکَلاءِ وَ آلْمَاءِ. فَقَالَ (علیه السلام): فَامْدُدْ إذآ یَدَکَ. فَقَالَ الرَّجُلُ: فَوَآللهِ مَاآسْتَطَعْتُ أَنْ أَمْتَنِعَ عِنْدَ قِیَامَآلْحُجَّةِ عَلَیَّ، فَبَایَعْتُهُ (علیه السلام).
وَ الرّجلُ یُعْرَفُ بِکُلَیْبٍ الجَرْمِیّ.
ترجمه
امام (علیه السلام) فرمود: بگو ببینم اگر آن ها تو را به عنوان «پیشگام قافله» فرستاده بودند که محلّ نزول باران (و جایگاه آب و گیاه) را براى آنان بیابى (و تو این کار را مى کردى) سپس به سوى آن ها بازمى گشتى و از مکان آب و گیاه آگاهشان مى ساختى، ولى آن ها با تو مخالفت مى کردند و به سوى سرزمین هاى بى آب و علف روى مى آوردند، تو چه مى کردى؟ در جواب گفت: آن ها را رها مى ساختم و به جایى که آب و گیاه بود مى رفتم. امام (علیه السلام) فرمود: پس دستت را دراز کن (و بیعت کن که به سرچشمه آب زلال رسیده اى). آن مرد مى گوید: به خدا سوگند! با روشن شدن حق بر من، توانایى امتناع در خود نیافتم و با آن حضرت بیعت کردم.
(مرحوم سیّد رضى(رحمه الله) مى فرماید:) این مرد به نام «کلیب جرمى» معروف بود.