صفحه ٥٤٤

دیگرى نیابم، آخرین درمان، داغ کردن و سوزاندن (محلّ زخم) است!»؛ (وَ سَأُمْسِکُ آلأَمْرَ مَا آسْتَمْسَکَ. وَ إِذَا لَمْ أَجِدْ بُدّآ فَآخِرُ الدَّواءِ آلْکَیُّ(1)).
این سخن مى تواند اشاره به فشارهایى باشد که از سوى طالبان خون عثمان به امام (علیه السلام) وارد مى شد؛ مى فرماید: تا آن جا که ممکن است مقاومت مى کنم و دست به شمشیر نمى برم؛ ولى اگر راه هاى مسالمت آمیز را به روى خود بسته ببینم، ناچار به زور متوسّل مى شوم و به هیاهوى شورشیان پایان مى دهم.
احتمال دیگر این است که این جمله اشاره به کسانى باشد که خون عثمان را دست آویزى براى مخالفت با امام (علیه السلام) قرار داده بودند (مانند طلحه و زبیر) امام (علیه السلام) مى فرماید: من تا آن جا که مى شود راه مسالمت را با آنان مى پویم و اگر نشد به ناچار وارد نبرد مى شوم.
البتّه این احتمال با بقیه خطبه چندان سازگار نیست؛ چون از امثال طلحه و زبیر و گروه آنان سخنى در بین نبود؛ مگر این که سیّد رضى؛ به هنگام گلچین کردن خطبه جمله هایى از کلام امام (علیه السلام) را حذف کرده باشد که آن هم در این جا بعید به نظر مى رسد.
جمله «آخر الدواء الکىّ» ضرب المثل معروفى است که نخست در مورد زخم هاى هولناک آمده که در گذشته، همه راه هاى درمان را مى آزمودند و اگر راهى براى درمان پیدا نمى شد، محل زخم را با آهن داغ مى سوزاندند که درمانى بسیار دردناک بود؛ سپس این جمله به صورت کنایه، در موارد دیگرى که از جهاتى با آن شباهت دارند به کار مى رود؛ بنابراین در مواردى که تمام درهاى معمولى و مسالمت آمیز بسته شود، این جمله را به کار مى برند.(2)