صفحه ٣١٣

سپس امام (علیه السلام) به تفسیر جمله یاد شده که آیه اى است از سوره قصص، و از زبان حضرت موسى (علیه السلام) به هنگام ورود به دروازه مدین نقل شده، مى پردازد و مى فرماید: «به خدا سوگند! موسى (علیه السلام) غیر از قرص نانى که بخورد از خدا نخواست؛ زیرا وى (از زمانى که از مصر فرار کرد و به سوى مدین آمد) از گیاهان زمین تغذیه مى کرد تا آن جا که براثر لاغرى شدید و تحلیل رفتن گوشت بدن او رنگ سبز گیاه از پشت پرده شکمش آشکار بود»؛ (وَ آللهِ، مَا سَأَلَهُ إِلاَّ خُبْزآ یَأْکُلُهُ، لِأَنَّهُ کَانَ یَأْکُلُ بَقْلَةَ اَلْأَرْضِ، وَ لَقَدْ کَانَتْ خُضْرَةُ آلْبَقْلِ تُرَى مِنْ شَفِیفِ(1) صِفَاقِ(2) بَطْنِهِ، لِهُزَالِهِ(3) وَ تَشَذُّبِ(4) لَحْمِهِ).
هنگامى که موسى (علیه السلام) براى حمایت و دفاع از یکى از افراد قوم بنى اسرائیل در برابر فرعونیان، یکى از آن ها را کشت و همه جا در تعقیب او بودند از مصر فرار کرد و به سوى شام و شهر مدین آمد؛ در حالى که هیچ گونه وسیله سفر با خود نداشت و چون دست گدایى در برابر کسى دراز نمى کرد به ناچار از گیاهان بیابان مى خورد. در این مدّت، موسى (علیه السلام) سخت نحیف و لاغر شد؛ زیرا فاصله، نسبتآ طولانى بود و او با پاى پیاده از کشورى به کشور دیگر مى آمد. کار او به جایى رسید که رنگ سبز گیاهان از پشت پرده شکمش کم کم نمایان شد.
او در این حال از خداوند، تنها غذایى ساده که گرسنگى اش را برطرف کند تمنّا کرد؛ در حالى که مى توانست از او زندگانى پرزرق و برق و سفره هاى رنگین بخواهد.
درست است که موسى (علیه السلام) در این شرایطِ فوق العادّه، به حکم اجبار و به طور