صفحه ٢٨٩

یعنى در عین قاطعیّت، آمیخته با حکمت است؛ نه همچون اوامر مستبدّان و قدرتمندان زورگو که فرمان قطعى مى دهند، اما حکمتى در آن وجود ندارد.
«امر» در این جمله، معناى وسیعى دارد؛ هم اوامر تکوینى را شامل مى شود، مانند: (إِنَّمَآ أَمْرُهُ إِذَآ أَرَادَ شَیْئآ أَنْ یَقُولَ لَهُ کُنْ فَیَکُونُ)؛ «فرمان او چنین است که هرگاه چیزى را اراده کند، تنها به آن مى گوید: «موجود باش»، آن نیز بى درنگ موجود مى شود!».(1)
و هم اوامر تشریعیّه را، مانند: (إِنَّ اللهَ یَأْمُرُ بِالْعَدْلِ وَ الإِحْسَانِ وَ إِیتَآءِى ذِى الْقُرْبَى)؛ «خداوند به عدل و احسان فرمان مى دهد و (همچنین) به بخشش به نزدیکان»(2) و در هرحال اوامر او داراى حکمت و فواید بى شمارى است که عاید بندگان مى شود.
سپس مى افزاید: «و رضاى او امان و رحمت است»؛ (وَ رِضَاهُ أَمَانٌ وَ رَحْمَةٌ).
ممکن است کسانى از فردى راضى شوند و به او امان دهند، اما امان آمیخته با وحشت باشد؛ اما امان الهى چنین نیست؛ آمیخته با رحمت است.
در جمله سوم از داورى خدا سخن مى گوید و مى فرماید: «با علم و آگاهى داورى مى کند» (یَقْضِی بِعِلْمٍ).
نه مانند بسیارى از انسان ها که داورى شان ناآگاهانه و آمیخته با جهل است.
و در چهارمین جمله مى فرماید: «و با حلم و بردبارى عفو مى کند»؛ (وَ یَعْفُو بِحِلْمٍ).
آرى، عفو او با حلم او آمیخته است و کسانى را که عفو کرد، مؤاخذه و مجازات نمى کند. نه همچون انسان ها که گاه بر سر لطف مى آیند و عفو مى کنند و گاه به غضب مى آیند و عفوشدگان را مجازات مى کنند.