صفحه ٤٩٧

روشن است که اصرار بر درک کنه ذات و صفات و تعمّق در آن، یا حیرت انسان را بیشتر مى کند و یا به گمراهى و افتادن در پرتگاه تشبیه (تشبیه به مخلوقات) مى کشاند و منظور امام (علیه السلام) از جمله «فَتَکُونَ مِنَ الْهالِکِینَ» همین هلاکت معنوى است.

نکته
آیا راسخان در علم تفسیر متشابهات را مى دانند؟

در این جا سؤالى مطرح مى شود و آن این که مطابق آنچه در این فراز از خطبه آمده است، امام (علیه السلام) مى فرماید: راسخان در علم نیز از فهم کنه صفات خدا عاجزند و به عجز خود اعتراف دارند و این اعتراف نشانه رسوخ و استوارى آن ها در علم است و مى دانیم این سخن اشاره به آیه 7سوره آل عمران است که مى فرماید: (وَ مَا یَعْلَمُ تَأْوِیلَهُ إِلاَّ اللهُ وَ الرّاسخُونَ فِى الْعِلْمِ یَقُوُلوُنَ آمَنَّابِهِ کُلٌّ مِنْ عِنْدِ رَبِّنَا). و به این ترتیب مفهوم آیه چنین مى شود: تأویل آیات متشابه قرآن را فقط خدا مى داند و راسخان در علم در برابر آن اظهار عجز مى کنند. یعنى جمله «وَ الرَّاسخُونَ...» ـ به اصطلاح ـ جمله استینافیه است.
ولى ازسویى در روایات زیادى که از ائمّه معصومین(علیهم السلام) نقل شده و ـ شاید بالغ بر سى روایت بشود ـ آمده است که «راسخان در علم» ماییم! یعنى از تأویل آیات متشابه باخبریم و به این ترتیب «الرَّاسِخُونَ فِى الْعِلْمِ» در آیه، عطف به «الله» خواهد شد.
سؤال این است که این تضاد را که بین این خطبه از نهج البلاغه و آن همه روایت است، چگونه حلّ کنیم؟ و به تعبیر دیگر: آیا راسخان در علم ـ به هر معنایى که آن را تفسیر کنیم ـ به متشابهات قرآن و اسرار صفات خداوند آشنایى و آگاهى دارند؟ یا آن که قناعت آن ها به همان علم اجمالى و عدم غور و تعمّق در ماوراى آن، سبب شده که عنوان «راسخان در علم» بر آن ها اطلاق شود؟