صفحه ٤٩٦

در حقیقت امام (علیه السلام) در این جا به کسى که درباره صفات خدا سؤال کرده بود، هشدار مى دهد که کنه صفات خدا ـ همچون کنه ذاتش ـ براى هیچ انسانى شناخته شده نیست؛ چرا که او و صفاتش نامحدود است و ما هرکس باشیم و در هر حدّى از علم، محدودیم و محدود، به کنه و حقیقت ذات و صفات نامحدود نمى رسد. بنابراین، تنها راه این است که در این گونه موارد به معرفت اجمالى قناعت شود؛ یعنى از آثار خدا ـ که در سراسر جهان آفرینش وجود دارد ـ مى شود پى به اصل وجود او ببریم، بى آن که ادّعاى شناخت کنه ذات کنیم و از نظام عجیب و شگفت آورى که بر جهان آفرینش و موجودات متنوّع آن حاکم است، اجمالا پى به علم و قدرت و سایر صفات او ببریم، بى آن که کنه علم و قدرت وصفات او را دریابیم.
خوب است در این جا مثالى از جهان مخلوقات بزنیم: ما وجود ذات و صفات بسیارى از موجودات جهان آفرینش را مى دانیم، در حالى که کنه و حقیقت آن ها را نمى دانیم؛ مى دانیم که زمان و مکان وجود دارد و همیشه در آن زندگى مى کنیم، امّا این که حقیقت زمان و مکان چیست؟ مطلبى است که فلاسفه بزرگ نیز از درک آن عاجز مانده اند و نظرات متفاوتى براى آن ارائه کرده اند؛ ما مى دانیم که نیروى جاذبه وجود دارد و آثار آن را مى بینیم، امّا هیچ کس نمى داند حقیقت جاذبه چیست؟ آیا امواج مخصوصى است؟ یا پدیده مجهول دیگرى است که از فاصله هاى دور اثر مى کند؟
از این روشن تر: ما همه چیز را با عقلمان درک مى کنیم؛ امّا حقیقت عقل چیست؟ پاسخ روشنى ندارد! جایى که در عالم ممکنات و پدیده هاى عالم آفرینش، ما به علم اجمالى قناعت مى کنیم و در بسیارى از موارد، علم تفصیلى نداریم، جاى تعجّب نیست که ذات و صفات خداوند واجب الوجود را به اجمال بشناسیم، ولى به تفصیل ندانیم.