صفحه ٢٥٨

بپوشد). آگاه باشید! به خدا سوگند، یاد مرگ مرا از سرگرم شدن به بازى و شوخى بازمى دارد؛ ولى فراموشى آخرت او را از سخن حق بازداشته است. او حاضر نشد با معاویه بیعت کند، مگر این که عطیّه و پاداشى از او بگیرد (و حکومت مصر را براى او تضمین کند) و در مقابلِ از دست دادن دینش، رشوه اندکى دریافت دارد.

شرح و تفسیر
این مرد دروغگو را بشناسید!

امام (علیه السلام) سخن خود را از دروغ و تهمتى که عمروبن عاص درباره ساحت مقدّسش گفته بود، آغاز و به دنبال تکذیب آن، این عنصر کثیف تاریخ اسلام را به شکل گویایى معرفى مى کند.
دروغ او این بود که امام (علیه السلام) بسیار شوخ طبع و مزّاح و ـ نعوذ باللّه ـ اهل هزل و باطل است؛ تا ـ به زعم خود ـ به این بهانه، عدم شایستگى آن حضرت را براى امر خلافت ثابت کند.
مى فرماید: «از «ابن نابغه» (پسر آن زن بدنام ـ اشاره به عمروعاص است ـ) در شگفتم! او براى مردم شام چنین وانمود مى کند که من بسیار اهل مزاح، و مردى شوخ طبعم، که مردم را با شوخى و هزل، پیوسته سرگرم مى کنم»؛ (عَجَبآ لاِبْنِ النَّابِغَةِ!(1) یَزْعُمُ لِأَهْلِ الشَّامِ أَنَّ فِىَّ دُعَابَةً(2)، وَ أَنِّی آمْرُؤٌ تِلْعَابَةٌ(3): أُعَافِسُ(4) وَ أُمَارِسُ!(5)).